
فضای مسئله در فرآیند کشف محصول
اگر از شما به عنوان یک مدیر محصول بپرسیم که چرا فکر می کنید محصولتان یک محصول موفق خواهد بود و شما در جواب به این سوال سریع به یک مشکل خاص برای یک گروه هدف خاص که محصول شما قرار است پاسخی به آن مشکل باشد اشاره نکنید، احتمالا باید یک قدم به عقب بردارید. شما فضای مشکل را به خوبی شناسایی نکرده اید یا زمان کافی در این نگذرانده اید.
محصول به وجود میآید که راه حلی برای مشکلی باشد. فکر میکنید چه اتفاقی میافتد اگر شما به اندازه کافی آن مشکل را درک نکرده باشید و آن را به خوبی نشناسید؟ در این صورت احتمالا هیچ یک از “درد” (pain) های مشتریانتان را پاسخ نخواهید داد.
فضایی که از زمان طرح ایده اولیه تا وقتی که ایده تبدیل به محصول شده و در اختیار مشتری قرار میگیرد را میتوان به دو فضای کلی دسته بندی کرد:
- فضای مسئله
- فضای راه حل

این دو فضا به صورت خطی و در راستای هم نیستند و به صورت چرخه هایی تکرار پذیر هستند. اما همیشه بررسی ایده ها و فیچرهای جدید ابتدا از فضای مسئله شروع میشود. چه در شروع توسعه محصول و بررسی ایده ها باشید و چه در مرحله اضافه کردن فیچرهای جدید.
در دنیای امروز توانایی حل مسئله یک مهارت بسیار مهم و کاربردیست. شما به عنوان مدیر محصول بخش بزرگی از انرژیتان را برای حل مسئلههای مختلف صرف میکنید. باید بدانید اگر مشکل را درست تعریف نکرده باشید بعد از صرف ساعتها زمان و هزینه و انرژی نیروی انسانی مجبور به بازگشت به ابتدای چرخه و بازبررسی مشکل خواهید شد.
شناسایی فضای مسئله
تصور کنید لیستی از فیچرها،فیدبک ها، OKR و… به دستمان رسیده است چگونه بدانیم مشکل پشت هر کدام چیست؟ مهمترین و پیچیده ترین گام در راستای کشف محصول، شناسایی و تعریف درست مسئله کاربر است. از خود بپرسید آیا در حال حل مشکل درست برای مخاطب درست هستید؟
قبل از اینکه ادامه این نوشته را بخوانید، اگر با فرآیند کشف محصول آشنایی ندارید پیشنهاد میکنیم ابتدا درس «کشف محصول چیست؟» را مطالعه کنید.
همان طور که میدانید کشف محصول جاییست که شما باید مطمئن شوید نیاز واقعی و کاری که باید انجام شود را درک کرده اید، با آن همدلی کرده و راهحلهای مختلفی برای آن طراحی و تست کردهاید. موفقیت یک مدیر محصول در مراحل دیگری که در مسیر تولد و بلوغ محصول خود طی میکند در گرو طی صحیح کشف محصول ممکن نیست. شما باید قادر باشید قبل از شروع به توسعه، در فضای مسئله و فضای راه حل حرکت کنید و در هر کدام به قدر کافی زمان سپری کنید. به همین دلیل لازم است بدانیم این دو فضا با هم چه تفاوتی دارند و ویژگیهای هر کدام چیست.
تعریف فضای مسئله
یک مارکت مجموعهای به هم مرتبط از نیازهای مشتریان است که در فضای مسئله قرار دارند. به عبارتی میتوان گفت «مسئلهها» بازار را تعریف میکنند نه راه «حلها». مارکت وابسته به هیچ راه حل مشخصی به یک نیاز نیست بلکه فضای بزرگتریست. هیچ محصول یا طراحی وجود ندارد که در فضای مسئله باشد. بلکه تمام مسائل و نیازهای مشتری که شما با کمک محصولتان میخواهید به آن پاسخ دهید در فضای مسئله قرار دارد. حواستان باشد که کلمه نیاز را درست تعریف کنید: تمام نقاط درد، آرزوها، کاری که باید انجام شود مشتری یا داستانهای کاربر همه و همه نیازهایی هستند که در فضای مسئله قرار میگیرند.
اگر در مورد کاری که باید انجام شود نیاز به اطلاعات بیشتری دارید به «معرفی و خلاصه کتاب نظریه کارها» مراجعه کنید.
تعریف فضای راهحل
وقتی از فضای راه حل صحبت میکنیم، هر محصول یا طراحی محصول مثل ماکاپ، وایرفریم، پروتوتایپ با وجود وابستگی مستقیم به فضای مسئله، در فضای راه حل قرار میگیرند. پس میتوانیم بگوییم پایه و مبنای فضای راه حل، فضای مسئله است. هر آنچه شما به عنوان محصول، یا ارائهای از محصول که میتوان آن را برای استفاده در اختیار مشتری قرار داد، در فضای راه حل هستند. وقتی یک محصول می سازید، یک روش پیاده سازی مشخص را انتخاب کرده اید. چه از درست بودن آن مطمئن باشید و چه نباشید، شما در این مرحله مشخص کرده اید که محصول باید چگونه به نظر برسد، چه کاری باید انجام دهد و چگونه کار می کند.
مثالی برای فهمیدن بهتر تعریف فضای مسئله و راه حل

دو لایه پایینی هرم تناسب محصول و بازار در فضای مسئله است.
- مشتریان هدف
- نیازی که خوب پاسخ داده نشده (Underserved need)
همینطور داستان کاربر که همه با آن آشنا هستیم:
به عنوان … میخواهم ……….تا بتوانم ………. .
این قسمت بعد از تا …. دقیقا در فضای مسئله است.
مسئله: راحت تر کردن اشتراک گذاری عکس با دوستان
راه حل: اینستاگرام یا هر اپلیکیشنی که این کار را برای ما انجام دهد
چرا پیدا کردن مشکل واقعی اهمیت دارد
تا به حال برایتان پیش آمده است که برای پاسخ به یک مسئله ریاضی بگویید نیازی به دیدن صورت مسئله ندارید؟ یا از آن سریع عبور کنید؟ پاسخ آشکارا منفی است اما جالب است بدانید در دنیای محصول این اتفاق بسیار پر تکرار است. اما چرا بدون درک مشکل، به سرعت سراغ راه حل میرویم؟
یکی از دلایل اصلی موفقیت یک محصول این است که توانسته مشکل درستی را حل کند. برای ارائه راه حل لازم است بتوانید ابتدا مسئله را به درستی تعریف کنید. مشکل بسیاری از مدیران محصول این است که به سرعت از فضای مسئله عبور کرده و وارد فضای راه حل میشوند. عملکرد مغز ما اینطور طراحی شده که در مقابل مشکلات سریع واکنش نشان دهد و راه حل درست را پیاده سازی کند. فضای راه حل برای ما قابل لمس و درک است در حالیکه فضای مسئله معمولا بسیار پیچیده و مفهومی است و به راحتی قابل لمس و درک نیست. وجود ذینفعان و مشتریانی که هر روز با لیستی از راه حل هایی، که به تصورشان راههای فوق العاده ای هستند، به سراغ مدیر محصول می آیند نیز اوضاع را بدتر میکند.
در فضای مشکل چه کنیم؟ تکنیک ۵ چرا
در فضای مسئله باید از اکشنها و کارهایی که پرسونای ما «میخواهد انجام بدهد» بنویسیم. مثلا برای اپلیکیشن مالی جملاتی مثل : «میخواهم قبضم را پرداخت کنم» یا «می خواهم صورت حسابم را ببینم» بیان کننده کارهایی است که مشتری میخواهد انجام دهد. این کارها در فضای مسئله قرار دارند. اینکه چطور قبض را پرداخت میکند متعلق به فضای راه حل است.
از ماندن در فضای مسئله نترسید و تا جای ممکن در این فضا بمانید.
اگر به من یک ساعت زمان بدهند تا دنیا را نجات دهم، ۵۹ دقیقه را صرف تعریف مسئله و ۱ دقیقه را صرف یافتن راه حل خواهم کرد.
آلبرت انیشتین
این صحبت گرچه به نظر مبالغه آمیز میرسد اما اهمیت تعریف مسئله را برایمان پررنگ میکند. هر قدر مسئلهای خوب شناخته و تعریف شده باشد، راه حلش به همان اندازه واضح و عیان میگردد. حل مسئله راحتتر مطمئنتر میشود و از هدر رفت منابع کسب و کار نیز جلوگیری میگردد.
یک راه برای رسیدن به عمق مسئله استفاده از تکنیک «پنج چرا» است. زمانی که کسی از شما میخواهد فیچر (راهحل) جدیدی پیاده سازی کنید، از کاربر بپرسید چرا فکر میکند این فیچر ایده خوبیست. در جواب او دوباره از او بپرسید «چرا» و این کار را تا ۵ بار تکرار کنید. ممکن است با تعداد سوال کمی کمتر یا بیشتراز ۵ به جواب برسید اما مهم است پرسیدن سوال را تا جایی ادامه دهید که جوابی که دریافت میکنید به نظرتان یک نیاز و مشکل واقعی برسد.
این تکنیک در زمانی که ایده اولیه به دهنتان رسیده و میخواهید آن را اعتبارسنجی کنید نیز به کمکتان میآید.
برای مثال حتما در مورد ناسا و خودکارهایی که در فضا مینویسند شنیدهاید. در دهه ۶۰ میلادی فضانوردان آمریکایی به خودکاری احتیاج داشتند که در فضا بنویسد. این امر به خاطر عدم وجود گرانش با خودکارهای معمولی امکان پذیر نبود. فضانوردان با راه حل آمدند: خودکاری میخواهیم که در فضا بنویسد! و میلیونها دلار هزینه صرف اختراع انس خودکار شد. اگراز فضانورد مورد نظر میپرسیدیم چرا نیاز به چنین خودکاری دارد، قطعا نتیجه بهتری گرفته میشد.
- چرا فضانوردها در فضا به خودکار احتیاج دارند؟
جواب در آن زمان این بود:
- چون میخواهند اتفاقات را مستندسازی کنند.
- چرا میخواهند اتفاقات را مستندسازی کنند؟
- چون میخواهند در صورت وقوع مشکل بتوانند آن را ثبت و مخابره کنند.
- ……
میبینید که اگر پرسشها ادامه پیدا کند ممکن است به کلی به راهحل دیگری به جز خودکار فضایی رسید! این داستان حتی اگر تخیلی باشد برای ما درسهای زیادی دارد. مشابه این اتفاق هر روز در محصولات ما تکرار میشود. راه حلهایی که به عنوان فیچر جدید پیادهسازی میشوند و هرگز استفاده نمیشوند.
“چرا این یک مشکل دردسر ساز است؟” اگر پاسخ مشکل دیگری است، به این معنی است که از «مشکل ارائه شده» به یک مشکل عمیق تر حرکت کرده اید. سپس دوباره از خود بپرسید: “چرا این یک مشکل است؟” این کار را به طور مکرر انجام دهید تا زمانی که به جایی برسید که آشکارا ریشه همه مشکلاتی است که شناسایی کرده اید. ببینید اگر آن مشکل حل نشود چه عواقبی برای مخاطب دارد؟ هر جایی به عواقب نامطلوبی رسیدید، مشکلی که درست قبل از آن شناسایی کردید احتمالاً «مشکل اصلی و ریشهای» شماست که باید برایش راه حلی طراحی کنید.
چگونه روی فضای مسئله تمرکز کنیم؟
در فضای مسئله کارهای زیادی میشود انجام داد و ممکن است به راحتی از موضوع اصلی دور شوید. پس بهتر است پیش از شروع جلسه برای هدایت آن در مسیر درست آماده باشید و در حین جلسه نیز فعالانه مسیر آن را کنترل کنید تا زمان بیشتری در فضای مسئله سپری شود.
قبل از شروع، یک اظهارنامه مشکل (problem Statement) بنویسید با این مضمون “ما در تلاش برای حل مشکل….. هستیم” و این مشکل را به سادهترین حالت ممکن بیان کنید. این عبارت را با تمام افراد حاضر در جلسه به اشتراک بگذارید. اگر میتوانید آن را جایی قرار دهید که در طول جلسه قابل مشاهده باشد.
برای هدایت تیم در جلسه نکات زیر میتواند به کمکتان بیاید:
۱- در جلسات، بحث را در کنترل خود بگیرید
منظور این نیست که شما باید از همه بیشتر صحبت کنید. منظور در اینجا این است که وقتی متوجه میشوید بحث خیلی زود به سمت راهحل میرود، باید راهی پیدا کنید تا اعضا را در مسیر درست قرار دهید. جلب توجه دوباره افراد به «اظهارنامه مشکل» می تواند کمک کننده باشد.
۲- در مورد کلمات و برداشتهای متفاوتی که از آنها میشود محتاط باشید
کلماتی که هنگام بحث استفاده می کنید می توانند شما و تیم شما را به تمرکز بیشتر بر روی مشکل سوق دهد یا کاملا برعکس، شما را به سمت راه حل ببرد. کلمه “نیاز” کلمه ای پر استفاده و رایج در جلسات محصول است. اما بهتر است برای آن جایگزین دیگری داشته باشید. چون کلمه “نیاز” تا حدی مبهم است: معمولا هم نقطه درد مشتری یا مشکل و هم نیاز محصول/راه حل را توصیف می کند. به جای آن از عبارت «نیازهای مشتری» برای توصیف مشکلات و «ویژگی های/فیچرهای محصول» برای اشاره به راه حل ها استفاده کنید.
۳-به راه حل ها نپردازید
در حین بحث در مورد مشکلات، ایده های زیادی برای حل آن مشکل مطرح می شوند. اعضای تیم را تشویق کنید که ایده هایشان را در حین جلسه بیان نکنند. برای هر کدام برگه های یادداشت فراهم کنید و از آنها بخواهید هر ایده ای به ذهنشان می رسد در یک برگه یادداشت کنند. این یادداشتها را تا زمانی که بحث درباره مشکل به پایان میرسد کنار بگذارید.
۰ دیدگاه