skip to Main Content
پروژه‌ها، محصولات و خدمات

پروژه‌ها، محصولات، خدمات

تغییر رویه به تفکر استراتژیک نیازمند تغییر بینش ما به فرآیند توسعه محصول است. بسیاری از شرکت‌ها بر اساس چرخه توسعه پروژه-محور پیش می‌روند که ابتدا کارهایی که باید انجام شود، سپس ددلاین‌ها و نکات کلیدی مشخص می‌شوند و بعد از آن‌ تیم‌ها شروع به کار می‌کنند. وقتی پروژه تمام می‌شود آن‌ها پروژه دیگری را شروع می‌کنند. اکثرا در این پروژه‌ها نتایج به دست آمده را اندازه‌گیری می‌کنند اما با استراتژی بالا دستی خود همسو نیستند.

فریمورک‌های زیادی هستند که می‌توانند بهترین راه‌حل‌ها برای پیشبرد تفکر مدیریت پروژه باشند مانند : PRINCE2 و PMBOK. شرکت‌هایی که در دام ساختن گرفتار می‌شوند؛ معمولا این فریمورک ها با فریمورک‌های مدیریت محصول اشتباه می‌گیرند.

برای درک بهتر مدیریت محصول و تفاوت‌های آن با مدیریت پروژه، ما باید ابتدا مشخص کنیم که محصول چیست و چرا مهم است.

همانطور که قبلا هم گفته‌ام:

محصولات، وسیله نقلیه برای رساندن ارزش هستند. توییت کنید

محصولات بدون اینکه سازمان را ملزم به ساختن چیزهای جدید کنند؛ همیشه در حال رساندن ارزش به مشتریان و کاربران هستند. این‌ها می‌توانند سخت افزار، نرم افزار، کالای بسته‌بندی شده یا هر چیز دیگری باشد که بدون دخالت انسان به کاربران ارزش می‌رسانند. مایکروسافت اکسل، غذای کودک، تیندر و گوشی آیفون همه نوعی محصول هستند.

خدمات برخلاف محصولات برای رساندن ارزش به کاربر از نیروی انسانی استفاده می‌کنند. سازمان‌های خدمات-محور مانند شرکت‌هایی که طراحی لوگو انجام می‌دهند یا برندسازی می‌کنند یا حتی شرکت حسابداری که یک حسابدار در آن شرکت کارهای مالیاتی شما را انجام می‌دهد. این خدمات را در جایی که سرویس‌های برابر با قیمتی برابر برای هر مشتری ارایه می‌شوند؛ می‌توان “محصولیزه”  کرد. البته در این صورت نیز به نیروی انسانی برای انجام کارها نیازمند هستند. همچنین با ایجاد یک محصول نرم‌ افزاری که خدمات را انجام می‌دهند؛ می‌توان بر روی اتوماتیک و مقیاس پذیر شدن خدمات کار کرد.

اکثر سازمان‌ها برای رساندن ارزش به مشتریان از ترکیب محصول و خدمات استفاده می‌کنند. برای مثال اغلب شرکت‌های نرم افزاری یک مدل در محل دارند یعنی نصب مستقیم بر روی کامپیوترهای مشتریانشان به طوری که یک تیم خدماتی دارند که در محل مشتری نرم افزار را نصب، شخصی سازی و آماده می‌کنند. هر محصول یا خدمتی که می‌خواهید به موفقیت برسد را باید به صورت یکپارچه بهینه سازی کنید تا محصول و خدمت به صورت یک سیستم به افزایش جریان خلق ارزش برای کاربر کمک کند.

اینجاست که پروژه‌ها وارد گود می‌شوند. یک پروژه بخش کوچیکی از کار است که هدف مشخصی دارد. این پروژه‌ها معمولا ددلاین، نقطه عطف و خروجی مشخصی دارد که باید به نتیجه برسد. وقتی پروژه به پایان می‌رسد هدف مورد نظر به دست آمده و ما به سراغ پروژه بعدی می‌رویم. پروژه‌ها بخش اساسی از توسعه محصول هستند اما ذهنیت پروژه‌ای در توسعه محصول بسیار مخرب است.

محصول چیزی است که نیاز به پرورش دارد تا بتواند به بلوغ برسد که اینکار به زمان زیادی می‌طلبد. وقتی یک فیچر را برای بهبود محصول می‌سازید تا در راستای موفقیت کلی محصول عمل کند. این بهبود فیچر یک پروژه است اما شاید کار شما پس از تکمیل پروژه به پایان نرسیده باشد و شما برای رسیدن به موفقیت نیاز باشد که پروژه‌های جدیدی را بسازید یا تکرار کنید.

ملیسا پری

به همین دلیل است که مفهوم مدیریت محصول یا داشتن مدیران محصول برای سازمان‌ها بسیار مهم است. شما نیاز به نظم و سازماندهی برای ایجاد تفکر محصول به جای تفکر پروژه در سازمان دارید. سازمان‌هایی که برای خلق و به دست آوردن ارزش بهینه شده‌اند را سازمان محصول-محور می‌گوییم. این سازمان‌ها ویژگی‌هایی از جمله رشد محصول-محور و مقایس پذیر کردن محصولات نرم افزاری خود دارند و برای رسیدن به نتیجه مطلوب ویژگی‌های خود را بهینه می‌کنند.

Back To Top