مهمترین شاخصهای موردنیاز مدیران محصول
به عنوان مدیران محصول، وقتی گوگل آنالیتیکس را باز میکنیم، بعد از دیدن گزینههای موجود احتمالا کمی بترسیم. اما بعد از اینکه کمی دستکاری و تغییر در آن و یکسری آزمون و خطا، بالاخره روی آن مسلط میشویم. داشبوردهای کوچکی را که فکر میکنیم معیارهای مهمی نشان میدهند، تنظیم میکنیم و با این کار احساس خوبی نسبت به خودمان پیدا میکنیم. درست مانند اینکه به یک نتیجه قابل فهم رسیده باشیم.
نمودار، مجموعهای از اعداد، داشبورد و چند کلمه اختصاری با صدای هوشمند مانند CPA ،LTV و AOV هر احمقی را باهوشتر نشان میدهد.
“LTV ما 50 دلار است و AOV ما 25٪ کاهش یافته است، اما با کاهشCPA، YOYجبران شده است”.
“اوه، این پسر میداند چه کار بکند”.
واقعا؟!
انسانها به طور طبیعی اعداد، نمودارها و درصدها را با هوش برابر میدانند.
اگر به دنبال این هستیم که از متریکها برای پیشرفت شغلی استفاده کنیم، پس باید نشان دهیم که آدم باهوشی هستیم یا باید دیگران را در یک اتاق جلسه فریب بدهیم، برای این کار هم میتوانیم از جداول و نمودارهای مختلف استفاده کنیم. حقیقت ناخوشایند این است که در بیشتر موارد، مخصوصا در شرکتهای بزرگتر، اگر با استفاده از نمودارها و جداول نشان دهیم که فرد باهوشی هستیم برای پیشبرد اهداف شخصی معجزه میکند اما این کار باعث نمیشود محصول موفقی خلق کنیم.
ارزش ذاتی متریکهای محصول در “کشف کردن” است
- کشف اینکه برای نگهداری محصول بیش از 6 ماه، پول کافی نداریم.
- کشف اینکه مشتریان تمایل ندارند محصولمان را به کسی معرفی کنند، زیرا سیاست بازپرداختمان سلطهجویانه است.
- کشف اینکه API عمومیما درآمد بیشتری نسبت به تبلیغات نمایشیمان ایجاد میکند.
این قطعات کوچک میتوانند جهت، تمرکز و سرنوشت یک محصول را تغییر دهند. برای کشف این تکهها، باید سوالات جالبی بپرسیم و بدانیم که کدام معیارها را باید بسنجیم.
هیچکس نمیداند کدام متریکها برای محصول یا مدل کسبوکارمان اهمیت بیشتری دارد یا کدام را استفاده کنیم موفقتر هستیم. اما اگر لیست مفیدی از متریکها داشته باشیم که بتوانیم برای محصولمان استفاده کنیم، میتواند ما را در این مسیر کمک کند.
و این چیزی است که در این مقاله به آن میپردازیم. فهرستی از متریکها بر اساس نوع محصول که میتوانیم از آنها برای مرتب کردن داشبوردها استفاده کنیم تا باهوش به نظر برسیم و در عین حال، مواردی که در مورد محصولمان بیشترین اهمیت را دارند، کشف کنیم.
در اینجا لیستی از دستهبندیهای محصول که به آنها خواهیم پرداخت، وجود دارد:
1– متریکهای عمومی محصول
2- تجارت الکترونیک
3- سایتهای محتوایی
4- محصولات API
5- محصولات اشتراکی
6- اپلیکیشنهای تلفن همراه
7- سایتهای جذب مشتریان بالقوه
1. متریکهای عمومی محصول
بیایید با چند متریک عمومی محصول به عنوان یک مبنا، شروع کنیم. اینها لزوماً مخصوص یک دسته خاص از محصول نیستند، اما متریکها و مفاهیمی هستند که اگر کسی آنها را در مکالمه استفاده کرد، به عنوان یک مدیر محصول، باید با آنها آشنا باشید.
- NPS – Net promoter score یا امتیاز خالص ترویجکننده از این سوال استفاده میکند که “چقدر احتمال دارد [محصول خود] را به یک دوست توصیه کنید؟ امتیازها از 0-10 است؛ ترویجکنندگان امتیاز (9-10) و مخالفان امتیاز (0-6) را به محصول میدهند. مخالفان را از ترویج کنندگان به صورت درصد کم کنید.
اشتباه رایج: NPS شما فینفسه یک درصد نیست، بلکه یک عدد کلی بر اساس محاسبه 2 درصد است.
NPS عموما به عنوان یک شاخص کلی از میزان رضایت مشتری شما از محصولتان در نظر گرفته میشود. به طور ماهانه یا هر سه ماه یکبار آن را بازبینی کنید. وقتی کاربری به شما یک نمره کم میدهد، دلیل آن را بپرسید. برای بهبود محصول خود از این بازخورد استفاده کنید.
- Revenue (درآمد) – میزان درآمد حاصل از محصول شما به طور مستقیم یا تجارت کلی شما. تأثیر مستقیم تصمیمات مربوط به محصول خود را در مرحله آخر بسنجید. این کار در سازمانهای بزرگتر سختتر و در استارتاپها سادهتر است.
- Actions (اقدامات) – اقداماتی که به محصول شما در یک بازه زمانی مشخص اختصاص دارد. محصول شما احتمالاً به کاربران امکان میدهد اقدامی انجام دهند. اقدام شما با ارزش ذاتی که محصولتان به مخاطبانتان ارائه میدهد، مرتبط میشود. به عنوان مثال، اگر محصول شما به مشتریان امکان رزرو بلیط سینما را میدهد، تعداد بلیطهای رزرو شده در سینما، یک عمل اطلاق خواهد شد. اگر این به تاجران اجازه چاپ برچسب برای سفارشات الکترونیکی را میدهد، اقدام شما برچسبهایی است که چاپ شدهاند.
- Magic metric (متریک سحر و جادو) – متریکی که بیشترین اهمیت را برای اهداف محصول شما دارد. متریکی که از طریق آنالیز خود شما ثابت میکند روی بعضی از مهمترین اهداف محصول شما مانند افزایش درآمد، فروش یا NPS تأثیر دارد. متریک جادو شما انحصارا به محصول شما اختصاص خواهد داشت. برای اینکه مشخص شود متریک مختص به شما کدام است، ممکن است نیاز باشد که آزمایشهایی انجام شود.به عنوان مثال، ممکن است پس از پخش 3 پیش نمایش از یک محصول موسیقیایی، به احتمال زیاد کاربر یک ترک خریداری کرده و آن را به یک دوست توصیه کند. ناشر محتوا ممکن است در طول دو ماه، پس از مشاهده 10 مقاله به صورت ماهانه، متوجه شود احتمالا کاربری یک نسخه را خواهد خرید. ممکن است یک محصول یادگیری زبان متوجه شود که پس از 3 کلاس حضوری با یک معلم، احتمالا دانش آموز به مدت 6 ماه شرکت میکند، اما بعد از هیچ کلاس حضوری ممکن است اشتراک خود را لغو کند.
متریک جادوی خود را شناسایی و محصول خود را تولید کنید تا به کاربران کمک کنید لحظه جادویی را تجربه کنند. متریک جادوی خود را هر سه ماه یک بار ارزیابی کنید تا بفهمید آیا این همبستگی هنوز درست است یا خیر. با تکامل محصولتان، متریک جادوی شما ممکن است در طول زمان جادوی خود را از دست بدهد.
- Monthly recurring revenue (MRR) – یا درآمد مکرر ماهانه میزان عایدی حاصل در هر ماه است. همه مشاغل باید درآمد ماهانه را ردیابی کنند. برای فهمیدن سلامت مالی کسبوکارتان، ابعاد مختلف درآمد ماهیانه خود را بررسی کنید (تعداد کارمندان، بسته). این کار برای استارتاپها مفید است، تا توانمندی فعالیت تجاری خود را بسنجند یا مسیر کاری موردنظر خود را طراحی کنند.
- Churn (نرخ ریزش مشتریان) – درصد مشتریانی که دیگر از محصول شما استفاده نمیکنند (معمولاً در ماه). برای محصولاتی که اشتراک ماهانه دارند و شاخص کلی سلامت محصول بسیار مهم است.
- Cost per acquisition (هزینه در هر جذب) – هزینه جذب مشتری چقدر است. هرچه CPA پایینتر باشد، بهتر است. معمولاً با ارزش طول عمر مشتری (LTV) مقایسه میشود.
- Virality / Referrals (وایرال کردن/ ارجاعات) – درصد مشتریانی که محصول را به دوست خود معرفی میکنند. یکی از راههای رشد کسبوکار شما ارجاعات است. تعداد افرادی که محصولتان را پیشنهاد و به اشتراک میگذارند را بسنجید.
- Life time value (LTV) (ارزش طول عمر مشتری) – ارزش طول عمر مشتری یک متریک اصلی که همه مصرفکنندههایی که با محصولات مواجه میشوند را باید بسنجند تا بفهمند چه مقدار عایدی از مشتری به دست میآید.
2. متریکهای تجارت الکترونیکی
یکی از اهداف اصلی مدیران محصول که در حوزه محصولات تجارت الکترونیکی کار میکنند، این است که به کسبوکار کمک کنند تا آنجا که ممکن است محصولات خود را بفروشند و در عین حال استهلاک را کاهش دهند، ارجاع را تشویق کنند و تجربهای بیپایان را ارائه دهند که باعث شود مشتری دوباره محصولشان را بخرد. به نظر میرسد این کار خیلی شبیه به شعبده بازی است. همینطور هم است.
در این قسمت به چند معیار کلیدی که برای مدیران محصول تجارت الکترونیکی اهمیت دارد، اشاره میکنیم. همه این متریکها به هیچوجه جامع یا لازم نیستند؛ فقط فهرستی از متداولترین و مفیدترین متریکها برای شما و تیمتان است.
- Orders (سفارشات) – تعداد سفارشات فروخته شده در یک بازه زمانی معین. اداره کردن یک کسبوکار الکترونیکی کاملاً مربوط به سفارشات است.
- Average order value (میانگین ارزش سفارش) – میانگین ارزش پولی 1 سفارش (آنچه کاربران در سبد خود دارند) به شما یک تصویر کلی از ارزش سفارشات میدهد که میتواند برای پیشبینی و به روزرسانی سهامداران/ سرمایهگذاران شما استفاده شود. این متریک شما را قادر میسازد بر اساس شماره بازدیدکنندگان، درآمد خود را ارزیابی و برای آن برنامهریزی کنید.
- Shopping cart abandonment (ترک سبد خرید) – تعداد کاربرانی که سبد خرید را پر از اقلام موردنظرشان کردهاند، اما از خرید کردن منصرف شدهاند. این عبارت کاملاً خود را توضیح میدهد. اگر مردم سبد خود را کنار بگذارند، شما درآمدتان را از دست میدهید. شما باید:
الف) سعی کنید دلیل آن را بفهمید
ب) از چند ایده عملی برای افزایش آن استفاده کنید
- Checkout abandonment rate (نرخ ترک صندوق پرداخت) – تعداد کاربرانی که سبد خریدشان را پر کردهاند، به صندوق پرداخت رسیدهاند اما خرید را کامل نکردهاند. آیا روند پرداخت شما گیجکننده است؟ اگر مشتریان قبل از چک کردن کالاهای سبد خود در صندوق پرداخت، آنها را رها کنند، چه اتفاقی میافتد؟ بررسی این مساله به شما کمک میکند تا آزمایشهایی را برای حل این مسئله انجام دهید.
- Product searches (جستجوهای محصول) – تعداد دفعاتی که کاربر در یک بازه زمانی مشخص محصول موردنظر را جستجو کرده است. میزان تعامل کاربران را اندازهگیری کنید، به عنوان مثال، اگر بلیط قطار میفروشید، یک جستجو بخش مهمی از قیف (فرآیند) است. کشف کنید کاربران در جستجوی چه چیزی هستند.
- Average shipping costs (میانگین هزینههای حمل و نقل) – مشتریها به طور متوسط چقدر هزینه حمل و نقل میپردازند؟ این متریک به شما امکان میدهد تا هزینه ارسال را در مدلهای قیمتگذاری لحاظ کنید. در چه نقطهای ارسال بسیار گران میشود، آنقدر که مانع از فروش شود؟ آیا میتوان از هزینههای ارسال به عنوان اهرم استفاده کرد، یعنی ارائه یک تحویل رایگان در یک آستانه خاص؟
- Repeat customers (مشتری تکراری) – درصد مشتریانی که تکراری هستند به این معنی که قبلا حداقل 1 بار محصول شما را سفارش داده باشند. مشتریان تک خرید، خبر خوبی برای متریک ارزش طول عمر یا هزینه جذب شما نیستند. این متریک به شما امکان میدهد سلامت LTV و CPA های خود را بسنجید.
- Revenue (درآمد) – درآمد کلی برای دوره زمانی معین. بدون درآمد، شما کسبوکار الکترونیکی ندارید.
- Visits (بازدیدها) – یک بازدیدکننده منحصربفرد از سایت شما. متریک مبنای خود توضیحی.
- Visit to sale conversion % (درصد تبدیل بازدید به فروش)– درصد کل بازدیدکنندگانی که خرید میکنند. تبدیل بازدید به فروش، یک معیار سالم برای تبدیل کلی به شما میدهد تا با آن بازی کنید. اگر روی یک سایت تجارت الکترونیکی بزرگ کار میکنید، این به بهترین شکل به دستهبندیهای موردنظر تقسیم خواهد شد، در غیر این صورت اگر هزاران محصول میفروشید، برای ارائه یک میانگین سراسری مناسب نیست.
- Shipping time (زمان حمل و نقل) – مدت زمان تحویل یک کالا از تاریخ سفارش تا تاریخ تحویل (به استثنای تعطیلات بانکی/ آخر هفته). حملونقل برای شرکتهایی که کسبوکار الکترونیکی دارند، اهمیت بیشتری دارد. حمل و نقل کارآمد موجب تبدیل میشود.
- Cost per acquisition (هزینه جذب (CPA)) – هزینه جذب مشتری چقدر است. اگر میانگین ارزش سفارش شما 50 دلار است اما 80 دلار برای خرید مشتری هزینه میکنید، اوضاع خوب به نظر نمیرسد. اما LTV را به خاطر بسپارید؛ اگر LTV بالاتر از CPA باشد، این امر باعث بهتر شدن اوضاع میشود. در تجارت الکترونیک سودآوری سخت است، زیرا شما کالاهای فیزیکی – چه از طریق یک مدل عمودی یکپارچه و چه به صورت عمده فروشی – میفروشید و هرکدام حاشیههای خاص خود را دارند.
- Customer life time value (ارزش طول عمر مشتری) – ارزش طول عمر مشتری. LTV خود را با CPA مقایسه کنید تا یک آزمون واقعی “سودآوری” برای هر مشتری انجام دهید.
- Mailing list effectiveness (اثربخشی فهرست ایمیل) – اثربخشی فهرست پستی شما که توسط خود شما تعریف میشود. این مساله را که فهرست بازاریابی ایمیلی شما در تقویت فروش و بازدید مجدد از سایت شما چقدر موثر است، بسنجید. ممکن است نرخ باز، نرخ کلیک و تبدیل فروش روند اثربخشی فهرست پستی شما را شکل دهند.
- Virality (وایرال شدن) – تعداد ارجاعها. بررسی کنید که ارجاعها چگونه به رشد محصولتان کمک میکنند.
3. محصولات API
ما اغلب فراموش میکنیم که همه محصولات اساساً از طریق API وجود دارند. شرکتهایی مانند Twilio ،Stripe ،Shipwire و Shopify همگی محبوبترین ارزش خود را از طریق APIهای خارجی خود ارائه میدهند که حداقل برای برخی از موفقیتهایشان مدیون آنها هستند.
اما چگونه محصول API خود را به عنوان مدیر محصول میسنجید؟ متریکهای API به راحتی محصولات اشتراکی یا تجارت الکترونیکی، به ذهن خطور نمیکنند؛ ما عادت کردهایم که در مورد CPAها و LTV بشنویم، اما محصولات API یک مقوله خاص است.
در اینجا برخی از متریکها را بررسی میکنیم.
- API calls (تماسهای API) (درخواستها/ پاسخها) – تعداد کل تماسهای API در یک بازه زمانی معین. ثابت کنید که API شما کاربرد دارد. شما میتوانید این را یک متریک نمایشی بنامید، اما هر چقدر بیشتر از آن استفاده کنید، به طور مداوم به تیم و سهامداران خود (و به طور بالقوه سرمایهگذاران خود) ثابت میکنید که:
الف) مشتریان واقعی از محصول شما استفاده میکنند
ب) API شما به شکل موثری مقیاسبندی میشود (اگر اعداد به اندازه کافی بزرگ باشند)
- Failure rate (نرخ شکست) – تعداد تماسهای ناموفق API. به سهامداران ثابت کنید که در بازی دست بالا را دارید. اگر این متریک را ردیابی کنید، میتوانید آن را بسنجید. اگر آن را بسنجید، میتوانید آن را بهبود دهید. اما اگر آن را کنترل و بررسی نکنید چه اتفاقی میافتد؟ در این صورت متوجه نمیشوید که محصولات API شما چقدر خوب عمل میکنند. تماسهای API ناموفق ممکن است به معنای از دست دادن درآمد یا افت سطح خدمات شما به زیر نرخ توافق شده باشد، که به از دست دادن درآمد/ مشتری منجر میشود.
- Actions per month (اقدامات ماهانه) – API شما منجر به یک عمل مانند ارسال پیام متنی، رزرو اتاق هتل، پخش موسیقی میشود. تعداد کل این اقدامات برای محصول شما. سنجش تماسهای API مفید است، اما تعریف اقدامات صریح بهتر است. APIها میتوانند اقدامات معنیداری را انجام دهند که منجر به درآمد یا تعامل شود. با نشان دادن اقدامات انجام شده توسط API، ارزش خود را به سهامدارانتان نشان دهید.
- Revenue (درآمد) – درآمد، به عنوان نتیجه مستقیم محصول API شما. اقدامات را میتوان به درآمد ربط داد. رقمی معادل یک دلار برای مجموعهای از تماسها/ اقدامات API تعیین کنید و ناگهان کسبوکار شما جان دوبارهای خواهد گرفت.
- Support tickets (بلیط پشتیبانی) – تعداد بلیط پشتیبانی، که در نتیجه مشکلات API جمع شده است. برای اطمینان پیدا کردن از اینکه بلیطهای پشتیبانی قابل مدیریت باشند، از تیمهای خدمات مشتری خود یک بررسی منطقی دریافت کنید. اگر تعداد آنها زیاد است، آنها را بررسی کنید تا بفهمید چه اتفاقی افتاده و دلیل آن چیست.
- Uptime (زمان فعالیت) – زمان کلی یک API ویژه. نشان میدهد که API شما در یک روال درست کار میکند.
- Downtime (زمان توقف) – کل زمان توقف برای یک API ویژه – مشکلات را شناسایی و گلوگاههای موجود در API خود را با سنجش زمان توقف در دورههای خاص تشخیص دهید.
- Client retention (نگهداری مشتری) – نگهداری ماه به ماه مشتریان API خارجی. نگهداری شاخصی است برای سنجش اینکه مفید بودن API شما چه مقدار بر تجارت مشتریانتان تاثیرگذار است.
- Customers (مشتریان) – تعداد مشتریان خارجی که از “مشتریان API” خاصی استفاده میکنند = درآمد = رشد = موفقیت = چهرههای راضی. یک API خارجی با صفر مشتری در واقع مساله ناراحتکنندهای است.
4. سایتهای محتوایی
تعریف سایت محتوایی در اینجا محصولی است که ارزش اصلی آن با محتوایی که تولید میکند، ایجاد میشود. این محتواست که باعث میشود افراد به سایت مراجعه کنند. معمولا محتوا متنی است اما میتواند ترکیبی از متن، فیلم و صدا هم باشد. این شامل سایتهای بزرگتر رسانهای مانند نیویورک تایمز، BuzzFeed یا گاردین است، اما وبلاگهای کوچکتر نیز شامل آن میشود.
مدل تجاری معمول چنین سایتهای محتوایی، فروش تبلیغات بر اساس اثرگذاری CPM (هزینه به ازای هزار بار بازدید) است. این به معنی این است که مدیران محصول در سایتهای محتوا اغلب در تلاش هستند تا تعداد بازدیدها و درآمد حاصل از آنها را از طریق کلیک تبلیغاتی یا فرضیههای ارزش درآمدزایی متعامد، مانند هزینههای پرداختی برای اشتراکگذاریها (در اینجا به آن به عنوان یک دسته جداگانه پرداخته میشود) به حداکثر برسانند.
در سایت محتوایی خود چه چیزی را باید بسنجید؟ در اینجا فهرستی از برخی متریکها وجود دارد:
- Advertising click through rate (نرخ کلیک (CTR) تبلیغات) – نرخ کلیک تبلیغاتی که در سایت محتوایی شما قرار میگیرند. میزان کارآیی قالبهای تبلیغاتی را در سایت محتوایی خود بسنجید.
- Advertising cost per thousand (هزینه به ازای بازدید (CPM)) – هزینه تبلیغاتی که در سایت محتوای شما اجرا میشود و به مشتری فروخته میشود. CPM = هزینه به ازای هر هزار صفحه نمایش که در آن M = رقم لاتین برای هزار است. در صورتی که سایت انجام تبلیغاتی دارید، از معیارهای تجاری/ اقتصادی موجود در سایت محتوایی خود دانش عمیقتری به دست بیاورید.
- New vs. returning visits (بازدیدهای جدید در مقابل بازگشتها) – درصد تقسیم شده بین بازدیدکنندگان جدید و بازدیدکنندگان برگشتی. آیا بازدیدکنندگان به سایت شما برمیگردند؟ آیا شما به این مساله اهمیت میدهید؟ تکرار بازدیدکنندگان به معنای صرف هزینه کمتر برای دستیابی به بازدیدهای جدید و این مساله است که آنها علاقه طولانی مدت به محصولتان و تعامل با شما دارند.
- Bounce rate (درصد نرخ پرش) – درصد بازدیدکنندگانی که در صفحه شما فرود میآیند، روی هیچ چیز کلیک نمیکنند و صفحه را ترک میکنند. همیشه مفید نیست و اغلب باعث سوءتفاهم میشود، اما به طور خاص برای سنجش عملکرد صفحات فرود خاص مفید است. مشاهده یک نرخ گسترده پرش سایت کمک چندانی به شما نمیکند.
- Pages viewed per user (صفحات مشاهده شده به ازای هر کاربر)– تعداد صفحات مشاهده شده توسط 1 کاربر. اگر سایت محتوایی شما در ازای امپرشن (اثرگذاری) آگهیهایی را میفروشد، پس میخواهید اثرگذاری بالا و میانگین تعداد صفحات مشاهده شده توسط کاربر زیاد باشد.
- of users who share content (درصد کاربرانی که محتوا را به اشتراک میگذارند) – درصد کاربرانی که حداقل 1 بخش از محتوا را در یک دوره زمانی مشخص به اشتراک میگذارند. لازم نیست کل محتوا به اشتراک گذاشته شود. اگر برنامه رشد شما براساس رشد وایرالی بنا شده باشد، این یک متریک اصلی است، اگر این گونه نباشد، اهمیت چندانی ندارد. سایتهای محتوایی باید بر روی ساختن محتوا برای کاربرانشان تمرکز کرده و آنها را مجبور به اشتراکگذاری مطالب خود نکنند.
- Most viewed content (محتوایی که بیشترین بازدید را داشته است) – بیشترین بازدید از محتوای شما در یک بازه زمانی معین. برخی از سایتهای محتوایی میتوانند بیشترین درصد بازدید خود را فقط از 1 پست کسب کنند. بخشبندی ترافیک سایتتان بر اساس پستها به شما این امکان را میدهد که ببینید کدام پست/ محتوای شما بیشترین بازدید را داشته است. شما میتوانید براساس این، در مورد محصول خود تصمیم بگیرید. به عنوان مثال، اگر بدانید 80٪ بازدیدهای شما که به 1 پست علاقه دارند از استرالیاست، میتوانید یک “رویداد استرلیای آتی” را در آن صفحه تبلیغ کنید.
- Email subscriber rate (درصد نرخ مشترک (دنبال کننده) ایمیلی) – درصد کل بازدیدکنندگانی که برای یک خبرنامه ایمیلی ثبت نام میکنند. بازدید کلی برای ثبتنام از طریق ایمیل میتواند نشاندهنده:
الف) اینکه محتوای شما با مخاطبان چقدر مرتبط است
ب) چقدر خبرنامه/ ایمیل شما تأثیرگذار است.
انجام چند آزمایش به شما کمک میکند تا این معیار را بررسی و کنترل کنید.
- Revenue per visit (درآمد به ازای هر بازدید) – میزان درآمد حاصل از هر بازدیدکننده. به پیشبینی درآمد برای برنامههای تجاری شما کمک میکند.
5. شاخصهای اشتراک/ نرمافزار به عنوان محصول (SAAS) خدمات
نسل فعلی مصرفکنندگان در ازای دسترسی به یک محصول یا خدمات با پرداخت هزینهای ناچیز، احساس راحتی بیشتری میکنند (Netflix ،Spotify ،NYTimes)، اشتراکها به عنوان یک مدل تجاری هنوز در حال بلوغ و تکامل هستند. مدت کوتاهی طول کشید تا نسل نپستر (Napster) از دنیای ناقص و غیرقانونی BitTorrents و mp3 جدا شود، اما بیشتر به این دلیل بود که:
1. ما به قانون شکنی و دریافت هر محتوایی در هر زمانی که میخواستیم، معتاد شده بودیم.
2. هزینه کاملاً مناسب و معقولی که باید برای خدمات پرداخت میشد وجود نداشت تا جایگزین گزینههای غیرقانونی شود که به آن عادت کرده بودیم.
با پیشنهادهایی که اکنون با قیمتهای پایین و عادلانه در دسترس هستند، بازار از دوره “چرا من باید برای یک چیز قانونی و نامرغوب هزینه کنم؟ من پولی نمیپردازم” به “7.99 دلار برای تحویل رایگان، پخش ویدئو و کتابهای نامحدود کیندل ارزش هزینهشان را دارند، پس پول آنها را پرداخت میکنم” رسیده است.
مدیران محصول که روی اشتراک/ محصولات SAAS کار میکنند، شاخصهای زیادی برای سنجش دارند. حداقل از نظر شاخصها، این شاید یکی از پویاترین و جالبترین نوع محصولات برای کار کردن باشد، زیرا در طول چند هفته یا چند ماه میتوان کل چرخه عمر مشتری را از اول تا به آخر مشاهده کرد. این مساله به عنوان یک مدیر محصول بسیار رضایتبخش است. میتوان کل چرخه عمر را تجزیه و تحلیل کرد، برخی تغییرات را اعمال و تأثیر آنها را در مجموعه جدیدی از گروهها سنجید.
یک چرخه عمر مشترک معمول میتواند شامل مراحل زیر باشد:
- جذب – چگونه مشتری را جذب میکنید؟
- تعامل – چگونه مشتریان را درگیر و با استفاده از محصول حفظ میکنید؟
- ارجاع – چگونه برای افزایش تعامل، مشتریان موجود را تشویق به مراجعه به مشتریان دیگر میکنید؟
- نگهداری – چگونه میتوانید از تاکتیکهای نگهداری استفاده کنید تا مشتریان اشتراک خود را لغو نکنند؟
در اینجا برخی از متریکهای مفید برای یک مدیر محصول اشتراکی آورده شده است:
- Cost per acquisition (هزینه هر جذب) – هزینه جذب مشترک جدید پرداختکننده. جذب مشتری با هزینههای بازاریابی صفر یک چیز زیباست. این مساله به ندرت اتفاق میافتد، بنابراین بهتر است آن را پیگیری کنید. برای محاسبه سایر هزینهها CPA شما باید زیر LTV باشد. برخی حدود 3/1 از LTV شما را پیشنهاد میدهند.
- Leads (مشتریهای بالقوه) – تعداد مشتریهای بالقوه که توسط شما/ کسبوکارتان تعریف شده است. افرادی که به محصول شما علاقهمند هستند را کنترل کنید. مشتریهای بالقوه ممکن است شامل این افراد باشند: افرادی که یک کتاب الکترونیکی، یک مشترک ایمیل را دانلود کردهاند، شخصی که اطلاعات بیشتر یا چیز دیگری را درخواست کرده است. مطابق با یک تعریف از یک مشتری بالقوه و بررسی تعداد مشتریهای بالقوه، عملکرد خود را بسنجید.
- Visit to lead % (درصد بازدید به مشتری بالقوه) – درصد بازدیدکنندگانی که به مشتری بالقوه تبدیل میشوند. به شما درکی از میزان کارآیی اهداف کانالهای بازاریابیتان برای جذب مخاطبان خاص میدهد. به شما کمک میکند تا قدرت فرمها/ فرآیند ثبت نام خود را بسنجید.
- Visit to subscription (درصد بازدید به اشتراک) – درصد بازدیدکنندگانی که مشترک میشوند. به شما درکی از این مساله میدهد که مخاطبانتان چقدر تمایل دارند برای محصولاتتان هزینه پرداخت کنند. میتوانید آنها را تحت نظر داشته باشید و بازخورد آن را به تیمهای بازاریابی اعلام کنید یا در سطح خاصی از کمپین، تجزیه و تحلیل کنید.
- Lifetime value of a subscriber (ارزش طول عمر یک مشترک) – میزان درآمدی که 1 مشترک برای کسبوکار به ارمغان میآورد. LTV به شما احساس سلامتی طولانی مدت محصولتان و چگونگی تعامل مشتریان در طول زمان را میدهد. LTV به CPA شما مرتبط است. اگر مشتریهایتان را با هزینه 500 دلار جذب میکنید و LTV شما 400 دلار است، اقتصاد خرد شما مشکل دارد. برای افزایش LTV و کاهش CPA باید همزمان کار کنید.
- Subscription package breakdown (از کار افتادن بسته اشتراک) – این متریک مشخص میکند که کدام بستهها محبوبتر هستند. با ترکیب 2 یا چند بسته با هم، فرصتهای قیمتگذاری فروش بستهای محصول را بررسی کنید.
- Churn rate (نرخ ریزش مشتریان) – درصد مشتریانی که استفاده از محصول شما را ترک میکنند/ اشتراکتان را لغو میکنند، مثلا در ماه 1 شما 100 مشترک و در ماه 2، 95 نفر از مشترکهای شما باقی ماندهاند. نرخ ریزش شما 5٪ است. نرخ نگهداری شما برعکس نرخ ریزش است. در این حالت، نرخ نگهداری 95٪ خواهد بود.
الف) سلامت دراز مدت محصول اشتراکی خود را بسنجید.
ب) رضایت مشتریان خود را بسنجید.
ج) ارزش طول عمر مشتری را محاسبه کنید.
د) مشکلاتی را که ممکن است در ایجاد این ریزش مشتری نقش داشته باشند، شناسایی کنید.
- Actions per month (اقدامات ماهانه) – تعداد اقدامات در هر ماه (اقدامی که با محصول شما مرتبط است). شما میتوانید اقدامات خود را براساس کارکرد محصول خود تعریف کنید. کاربران از کالای اشتراکی شما که معمولاً براساس مجموعهای از اقدامات است، ارزش دریافت میکنند. مثالهای مربوط به آن ممکن است شامل موارد زیر باشند: چاپ برچسب، شرکت در کلاسها، گوش دادن به آهنگ، مشاهده فیلم، دانلود کتاب. اقدامات کنترلی به شما این امکان را میدهد که بر تعامل در سایت خود نظارت کرده و مجموعهای غنی از دادهها درمورد کاربران خود ایجاد کنید.
- % Activations (درصد فعالسازیها) – تعداد افرادی که اشتراک خود را “فعال” کردهاند و این فعالسازی توسط محصول شما تعریف شده است. در محصولات اشتراکی، فعال کردن میتواند معناهای زیادی داشته باشد. اگر نسخه آزمایشی محصول خود را ارائه میکنید، ممکن است فعالسازی به معنای “تبدیل شدن به مشتری پرداخت کننده” باشد.
- % Active users (درصد کاربران فعال) – تعداد افرادی که فعالانه از محصول شما استفاده میکنند و این شما هستید که “فعال” را تعریف میکنید. تعامل مشترکین خود را بسنجید. با رهگیری کاربران غیرفعال، قبل از اینکه آنها سایت را ترک کنند، شما اشتراک آنها را لغو کنید. سازوکارهایی برای افزایش تعامل ایجاد کنید.
- Monthly recurring revenue (درآمد تکراری ماهانه) – میزان درآمدی که محصول شما به صورت ماهانه ایجاد میکند. درآمد ماهانه برای همه محصولات و مشاغل حیاتی است، اما از آنجا که مدل تجارت اشتراکی/ SAAS براساس مشتریانی است که هزینه پرداخت میکنند، درآمد ماهانه شما به ویژه در این مورد مهم است.
6. اپلیکیشنهای تلفن همراه
اپلیکیشن موبایل ظاهراً مرده است. افراد کمتر و کمتری از اپهای جدید استفاده میکنند و ما مطمئناً خستگی کار با اپها را تجربه کردهایم. از میدان به در بردن یک اپ کار سختی است.
اگر قصد انجام آن را دارید، احتمالاً به موارد زیر نیاز پیدا میکنید:
- اندکی بودجه و داشتن سطح بالایی از بازاریابی (اگر تازهکار هستید)
- یک برند که از قبل وجود داشته به عنوان سکوی پرتاب
- دستیابی هوشمند به متریکهای رشدی که شما را از صحنه دور خواهد کرد.
در اینجا برخی از این متریکها را نام میبریم که برای مدیران محصولی که در زمینه تلفن همراه کار میکنند بیشترین اهمیت را دارند:
- Downloads (دانلودها) – تعداد دانلود اپ شما.
- Activations (فعالسازیها) – تعداد افرادی که برنامه شما را فعال میکنند و “فعال کردن” توسط شما تعریف میشود. فعالسازی را میتوان به شکلهای مختلف برای محصولات مختلف تعریف کرد.
- Uninstalls (حذف نصبها) – تعداد افرادی که برنامه شما را از نصب خارج کردهاند. برای فهمیدن اینکه ماهانه چه تعداد کاربر دیگر محصول شما را استفاده نمیکنند، حذفهای نصب را بررسی کنید.
- Daily active users (کاربران فعال روزانه) – تعداد کاربرانی که به طور روزانه از محصول شما استفاده میکنند. این را در بالای فهرست مهمترین اعداد خود قرار دهید.
- Monthly active users (کاربران فعال ماهانه) – تعداد کاربرانی که ماهانه از محصول شما استفاده میکنند. این را در بالای فهرست مهمترین اعداد خود قرار دهید.
- Session length (طول دوره) – طول یک دوره که به عنوان زمان بین باز و بسته شدن برنامه تعریف میشود. این متریک به شما درکی از میزان تعامل کاربرانتان میدهد. به طور کلی، هرچه طول دوره بیشتر باشد، بهتر است. با این وجود، اپی که نیاز کاربر را پیشبینی کرده و یک معامله سریع را تضمین میکند، به معنای کمتر سرکار داشتن با برنامه اما کاربر خوشحالتر است که احتمال بازگشت بیشتری دارد. به عنوان مثال، این اپ میتواند یک اپ رزرو پرواز باشد. هدف شما میتواند کاهش زمان دوره و افزایش معاملات به طور همزمان باشد.
- Session interval (فاصله جلسه) – فاصله زمانی بین آخرین برنامه باز شده و برنامه باز شده بعدی است. به شما درکی از دشوار بودن اپتان میدهد.
- Ratings (رتبهبندیها) – رتبهبندی اپ شما در اپ استور (معمولاً یک امتیازدهی ستارهای). امتیاز (ستاره) کمتر احتمال دانلود برنامه شما را کاهش میدهد.
- In-app purchases (خریدهای درون برنامهای) – تعداد خریدهایی که در برنامه شما انجام میشود. خریدها و درآمدها را برای پیشبینی پروژههای مالی فعلی و آینده بسنجید.
7. سایتهای جذب مشتریهای بالقوه
بسیاری از نقشهای مدیریت محصول مانند بسیاری از پیشگامان محصولات که به آنها ایمان داشتهاید، منحصراً بر روی جذب مشتری بالقوه و بهینهسازی نرخ تبدیل متمرکز شدهاند و نه ساختن گوشی آیفون بعدی و تبدیل شدن به استیو جابز. با اینکه جذب مشتری بالقوه و بهینهسازی نرخ تبدیل بسیار کسلکننده به نظر میرسد اما اغلب میتواند رضایتبخش هم باشد.
مشاهده تغییر متریکهای خود و دانستن اینکه آنها تأثیر عمیقی بر تجارت دارند، نتیجه بسیار خوبی خواهد داشت. تغییر درصد ناچیز در سایتهای بزرگ جذب مشتری بالقوه میتواند اختلافات زیادی را در انتهای روند پایان به پایان نشان دهد.
اگر تولیدکننده محصولی هستید که بر جذب مشتریهای بالقوه متمرکز است، برخی از متریکهایی که باید در وبسایت خود بسنجید شامل موارد زیر است:
- Leads to customers ratio (نسبت سرنخها به مشتریان) – درصد مشتریهای بالقوهای که به مشتری واقعی تبدیل شدهاند. این متریک به شما کمک میکند تا تشخیص دهید که مشتریهای بالقوه شما واجد شرایط هستند یا خیر و آیا محصول شما نیاز آنها را برآورده میکند. اگر درصد این متریک پایین است، از این مشتریها بپرسید که چرا محصول شما را نمیخواهند. آنالیز کیفی را در برنامههای خود قرار دهید.
- Bounce rate % (درصد نرخ پرش) – درصد بازدیدکنندگانی که در صفحه شما فرود میآیند، روی هیچ چیز کلیک نمیکنند و صفحه را ترک میکنند. سایتهای جذب مشتری بالقوه برای تبدیل شدن به مشتری نیاز به تبدیل بالا دارند. نرخ پرش باید در هر صفحه فرود سنجیده شود.
- Visit to lead % (درصد بازدید به مشتری بالقوه) – درصد بازدیدکنندگانی که تبدیل به مشتری بالقوه میشوند. به شما درکی از میزان کارآیی اهداف کانالهای بازاریابی شما برای جذب مخاطبان خاص میدهد. به شما کمک میکند تا قدرت فرمها/ فرآیند ثبت نام خود را بسنجید.
- Lead form abandonment rate (نرخ ترک فرم مشتری بالقوه) – درصد بازدیدکنندگانی که یک فرم را پر کرده و سپس آن را رها میکنند. این متریک به شناسایی نقص در ثبت نام/ روند جذب مشتری بالقوه شما کمک میکند.
- Content downloads/requests (دانلود/ درخواست محتوا) – تعداد افرادی که بخشی از محتوا، مثلا یک کتاب الکترونیکی رایگان را دانلود کردهاند.
- Qualified leads/requests (درخواستها/ مشتریهای بالقوه واجد شرایط) – تعداد مشتریهای بالقوه واجد شرایط که توسط شما تعریف شده است. آنها را تیمهای شما نیز میتوانند تعیین کنند. ممکن است مدتی طول بکشد تا معنی “واجد شرایط” را بفهمید. با آزمایش میتوانید دریابید که “واجد شرایط” بودن محصول شما به معنای
1) اشتغال تمام وقت
2) داشتن قصد خرید در 3 ماه آینده
3) استقرار در ایالات متحده است.
محصول شما تعریف خاص خود را از معنای واجد شرایط ارائه خواهد داد.
- Qualified visits % (درصد بازدیدهای واجد شرایط) – چند درصد از کل بازدیدهای شما واجد شرایط هستند؟ کیفیت کلی بازدیدهای خود را ارزیابی کنید. اگر نسبت بازدید واجد شرایط پایین است، برای جذب افراد، تغییراتی ایجاد کنید.
- Email subscriber rate % (درصد نرخ مشترک ایمیلی) – چند درصد از کل بازدیدهای شما واجد شرایط هستند؟ کیفیت کلی بازدیدهای خود را ارزیابی کنید. اگر نسبت بازدید واجد شرایط پایین است، برای جذب افراد، تغییراتی ایجاد کنید.
- % of visitors who unsubscribe from your email (درصد بازدیدکنندگانی که اشتراک ایمیل شما را لغو میکنند) – درصد بازدیدکنندههایی که اشتراک ایمیل شما را لغو میکنند. لغو اشتراک نشانگر:
الف) محتوای شما جذاب نیست
ب) مردم را خسته میکنید
ج) از طریق بازاریابی برای افراد نامناسب یا ارائه نادرست پیشنهاد خود در مرحله ثبتنام، مخاطبهای نامناسبی را در ایمیل خود جذب میکنید.
به عنوان مثال، ممکن است یک کاربر برای یک کتاب الکترونیکی ثبت نام کرده باشد، نه یک ایمیل هفتگی.
- Dwell time (زمان ماندگاری (زمان توقف)) – مدت زمانی که کاربر به طور متوسط در سایت شما صرف میکند. زمان ماندگاری میتواند نشانه مشارکت برای لندینگ باشد. یک نفر که به مدت 3 روز پنجره را در دسکتاپ خود باز بگذارد، میتواند باعث تحریف میانگینها شود. برای یافتن ناهنجاری در دادهها بیشتر جستجو کنید.
0 دیدگاه