skip to Main Content

100 اصطلاح تخصصی مدیریت محصول (قسمت اول)

معرفی

تخصص محصول زبان خاص خودش را دارد. اگر در این زمینه تاره کار هستید شاید تجربه شنیدن عبارات عجیبی همچنون ” باید برای آن کانبان برد درست کنیم.” را داشته اید و پس از شنیدن سرتان را به نشانه موافقت تکان داده و بلافاصله در گوگل مفهوم آنرا جستجو کرده اید.

و اینجاست که مشکل اصلی با برنامه ریزی محصولات آغاز میشود. تیم های محصولات هزاران کلمه ناآشنا همچنون ریفکتوری ، پوکر پلنینگ ، کانو و استوری پوینت را استفاده میکنند . اگر شما با این عبارات آشنا نیستید یحتمل در میان جلسات کاری بایستی جلسه را به بهانه دستشویی رفتن ترک کرده و سپس کلمه مورد نظر را در اینترنت سرچ کرده و مفهوم آنرا بیابید اما مشکلی که پیش می آید این است که امکان دارد به علت تعدد دستشویی رفتن شما ، همکارانتان نگران سلامتی شما بشوند.

اما بدون یک واژه نامه لغات ضروری مدیریت محصول چگونه میخواهید بدانید که کدام معیار را به عنوان یک اقدام پیشگیرانه یاد بگیرید ؟ نترسید این یکی از همان مفاهیمی ست که در ادامه برای شما توضیح خواهیم داد و این همان دلیلی ست که ما این واژنامه را برایتان بوجود آوردیم.


چگونه این واژنامه به شما کمک میکند ؟

ما میخواهیم که شما یک منبع راهنما داشته باشید که اصطلاحات و مفاهیم تخصصی را به زبانی ساده بیان میکند. ما مطمئن هستیم که این کتاب به شما کمک خواهد کرد اگر شما در جایگاه شغلی: 

  • 1- کارآموز یا جونیور در مدیریت محصول باشید:
  • اگر در این راه تازه کار هستید این فایل در دسترس قرار دهید و هر زمانی که تایم آزاد پیدا کردید یک الی دو تعریف از این کتاب را مرور کنید. ( ما میدانیم که شما در حرفه تان وقت سرخاراندن ندارید پس هر زمانی که از کار فارغ شدید به این کتاب رجوع کنید حتی برای زمانی اندک !) قبل از اینکه مدت طولانی بگذرد شما به یک متخصص مدیریت محصول تبدیل شده اید و پس از آن میتوانید جلسات را با خیال راحت به قصد دستشویی رفتن ترک کنید نه به قصد چک کردن اصطلاحات!
  • 2- یک مدیر محصول با تجربه (سنیور) که با اصطلاحات تخصصی جدید گیج شده است و نیاز به آپدیت دانش خود دارد:
  • اگر سال ها درگیر محصولات و مدیریت آن بوده اید شاید با عباراتی نظیر MRD ,PRD برخورد کرده اید که در دنیای امروز مدیریت محصول به لین و اسکرام تغییر یافته اند. این مشکل بزرگی نیست اصلا نگران نباشید فقط الان که سرتان شلوغ است این کتاب را کنار گذاشته و زمانی که وقت آزاد داشتید به سراغ تعاریف ساده و آسان ما بیایید. به شما تضمین میدهیم که در مدت زمان کمی تمام اصطلاحات تخصصی تازه کار ها را یاد خواهید گرفت.
  • 3- مدیر محصولی که در حال ساخت یک تیم حرفه ای محصول است: 
  • بخشی از نقش مدیریت محصول شما تجهیز کردن نیروهایتان به دانش تخصصی و تخصص در حرفه محصول است. این واژنامه کوچک شامل اصطلاحات تخصصی مدیریت محصول است که همچون سلاحی نیروهایتان را به بهترین نحو آموزش میدهد.

حال که با نقشه راه ما آشنا شدید، بیایید وارد دریایی از اصطلاحات جدید شویم و در طی این مسیر دانش همدیگر را به اوج برسانیم 🙂

اصطلاح شماره 1 : A/B تست (A/B Test)

تبلیغ کنندگان  معمولا از این تست برای بررسی تغییرات یک عنصر خاص در ورژن های مختلف یک تبلیغ استفاده میکنند. شیوه کار آنها اینگونه است که دو ورژن یکسان با تفاوت های جزئی به عنوان مثال تفاوت در قیمت یا تیتر ارائه میکنند تا بازخورد مشتری را دریافت کرده و دریابند کدام تبلیغ متقاعد کننده تر است. اگر تیم بخواهد عناصر مختلف یک تبلیغ را بررسی کند ، کمپین های متعددی راه می اندازد که هر کدام حاوی یک نوع ورژن تبلیغ است. 

مدیران محصول نیز گاهی از این تست برای دریافت بازخورد تجربه مشتریان نسبت به یک ویژگی خاص ، طراحی بالقوه و … استفاده میکنند. 

اصطلاح شماره 2 : اکسپتنس کرایتریا (Acceptance Criteria)

این اصطلاح پیچیده تر از آنی است که شما فکر میکنید. اکسپتنس کرایتریا در زبان ساده یعنی پیاده سازی ویژگی های خاصی بر روی محصول نهایی که تیم توسعه دهنده و محصول  بر سر آن توافق کرده اند. 

در اینجا نکات مهمی را بیان می کنیم که شما بایستی هنگام نوشتن پیش نویس اکسپتنس کرایتریا به هدف ارائه به تیم توسعه دهنده و  پیاده سازی آن بر روی محصول در نظر بگیرید : 

  • 1- متن خود را به صورت ساده و خلاصه بنویسید.
  • 2- آن ویژگی را به گونه ای طراحی کنید که توسعه دهندگان به راحتی بتوانند درستی آنرا بررسی کنند.
  • 3- متن اکسپتنس کرایتریا را با تیم توسعه دهنده از قبل چک کنید و مطمئن شوید آنها ریز جزییات را متوجه شدند و مشکلی در جهت فهم ان ندارند.

اصطلاح شماره 3 : اجایل (Agile)

این تکنیک یک روش توسعه محصول مبتنی بر پیشبرد سریع است. شرکت هایی که از این تکنیک استفاده میکنند در واقع عناصر محصول جدید را در اختیار مشتری قرار میدهند و از بازخورد بازار جهت پیشرفت خود استفاده میکنند ، سر لوحه کار این شرکت ها در چارت زیر مشخص میشود.

توسعه       انتشار           تحلیل بازخورد بازار           بروزرسانی و تکرار این چرخه

روش اجایل ابتدا برای توسعه دهندگان نرم افزار ها استفاده میشد اما بعد ها همه شرکت ها از آن استفاده میکردند. هدف از این روش تسریع کردن روند توسعه است یعنی بجای اینکه شما ساعت ها در مورد پیاده سازی یک ویژگی خاص زمان صرف کنید نسخه های مختلف از محصول را در اختیار مشتری قرار میدهید و سپس با توجه به بازخورد بازار مصرف کننده تصمیم گیری میکنید. 

ارزش های روش اجایل

  • تاثیرافراد و تعاملات آنها بر روی فرآیند های طی شده جهت اماده سازی محصول
  • همکاری کاربران در پیشبرد روند تولید محصول 
  • توسعه محصول نهایی مبتنی بر تجربیات کاربران 
  • انعطاف پذیری برای تغییرات لازم 

اصطلاح شماره 4 : تست آلفا (Test Alpha)

زمانی که تیم توسعه اولین نسخه از یک محصول را ارئه میکند در واقع وارد مرحله تست آلفا شده است. تست آلفا اولین تست جامع از محصول است تا این اطمینان حاصل شود که محصول مورد نظر نیازهای بازار را تامین میکند .  تیم ها معمولا از تست آلفا برای کشف مشکلات فنی و عملی محصولات استفاده میکنند.

دقت کنید که تست آلفا یک بررسی درون تیمی ست یعنی افراد داخل تیم و شرکت از محصول استفاده میکنند و علاقه مندان به محصول و دیگر مصرف کنندگان در مرحله بتا ، که مرحله بعدی الفا است به محصول دسترسی پیدا میکنند.

اصطلاح شماره 5 : درآمد دوره ای سالانه Annual Recurring Revenue(ARR) 

درآمد دوره ای سالانه  به درآمد در جریان یک محصول یا تجارت در طی یکسال برمیگردد. توجه داشته باشید بیشتر کسب و کار های مبتنی بر پرداخت حق اشتراک از این معیار برای پیش بینی درآمد احتمالی شان استفاده میکنند. 

حساب کردن درآمد دوره ای سالانه  نیازمند رهگیری 3 نوع داده است

  • 1- تمام درامد های ناشی از حق اشتراک ها در طی یکسال 
  • 2- تمام هزینه های اضافی ناشی از پیاده سازی محصول یا آموزش کارکنان 
  • 3- هزینه های از دست رفته ناشی از لغو کردن اشتراک

فرمول درآمد دوره ای سالانه به صورت زیر محاسبه میشود 

annual subscriptions + additional ongoing revenue – cancellations = ARR 

اصطلاح شماره 6: بک لاگ گرومینگ (Backlog Grooming)

شرکت های اجایل معمولا روند توسعه محصولات خود را به روند های کوچکتر از نظر زمانی تقسیم میکنند ، به عنوان مثال تقسیم یک دوره طولانی به چند هفته یا ماه ، که به این دوره زمانی کوچک اسپرینت میگویند. در مورد معنی اسپرینت در مدیریت پروژه جلوتر بحث خواهیم کرد.

یکی از نکات مهم در بحث برنامه ریزی اسپرینت ها ، در نظر گرفتن لیست اولویت بندی کارهاست که این لیست شامل یکسری وظایف از پیش تعیین شده جهت توسعه محصول است. برای اینکه اطمیمنان حاصل کنیم که این لیست به اندازه کافی مارا در جهت پیشرفت توسعه محصول کمک میکند ، تیم های محصول زمانی را صرف بررسی وظایف نوشته شده در این لیست میکنند و با دقت بررسی میکنند که آیا این وظایف به ترتیب اهمیت شان لیست و تعریف شده اند یا خیر ؟

اصطلاح شماره 7 : تست بتا (Beta Test)

تست بتا در واقع تست بعدی مرحله آلفا است که در مقیاس جامعه بررسی بزرگتری انجام میشود. زمانی که محصول تست های درون سازمانی را در حیطه عملکرد ،تضمین کیفیت ، اشکالات فنی  و… را طی کرد ، تیم محصول نتیجه کار خود را در اختیار مصرف کنندگان واقعی قرار میدهد. 

در واقع تست بتا دو مزیت اصلی دارد : تست بتا شانس دیگری برای دریافت اشکالات فنی محصول و غیره به توسعه دهندگان محصول قبل از ارائه محصول نهایی به بازار را میدهد و درثانی مدیران محصول میتوانند درخواست ها ، شکایات ، پیشنهادات و دیگر بازخورد های مصرف کنندگان بتا را دریافت کرده و در جهت توسعه و پیشرفت محصول خود استفاده کنند.

اصطلاح شماره 8 : بوم کسب و کار (Business Model Canvas)

کارآفرینان بوم کسب و کار را طراحی میکنند تا نیازهای رده بالا، برنامه ها و اهداف برای ساختن یک کسب و کار جدید را ترسیم کنند. ولی این مدل میتواند ابزار مناسبی برای جمع آوری این اطلاعات برای یک محصول نیز باشد.

از شاخصه های یک بوم کسب و کار موفق ، میتوان به  یک صفحه ای بودن آن اشاره کرد. این شاخصه مدیر محصول را به سمت تفکری واضح و خلاصه در مورد جزییات استراتژی مورد نیاز برای ارائه محصول به بازار اصلی ، سوق میدهد. نمودار های طراحی شده توسط تیم ها متفاوت هستند اما چندین شاخصه مشترک دارند که درزیر لیست شده اند:

  • 1- جمله معرفی محصول ( در واقع این یک جمله کوتاه در مورد کاربرد محصول است)
  • 2- پرسونای مشتری ( این یک خلاصه در مورد علایق و نظرات مشتریان است )
  • 3- تراکنش ها و مراودات مالی 
  • 4- کانال های فروش 
  • 5- منابع کلیدی فروش 
  • 6- نقاط عطف کلیدی فروش در بازار
  • 7- هزینه مورد نیاز جهت لانچ یک محصول 

اصطلاح شماره 9 : بای فیچر (Buy-a-Feature)

شاید این عبارت در ابندا کمی عجیب به نظر برسد اما اگر داستان آنرا بشنوید برایتان جالب خواهد بود. همان گونه که میدانید تیم ها همواره ایده هایی فراتر از زمان و منابع دارند این بدان معنا است که آنها برای پیاده سازی این ایده ها فقط نیاز به تریب بندی آنها دارند. یکی از این راه ها بای فیچر است. 

این بازی خیلی ساده است در ابتدا شما یک لیست از ابتکارات بالقوه که در توان تیمتان است را تهیه میکنید سپس برای هر کدام از این ابتکارات حسب میزان زمان پیاده سازی آن ، سختی کار با آن و … قیمتی تعیین میکنید. سپس به هرکدام از افراد تیمتان میزان بودجه ای میدهید و آنهارا سمت خرید این ابتکارات میفرستید. 

اصطلاح شماره 10 : پرسونای خریدار (Buyer Persona)

خلق یک پرسونا بهترین راه برای نزدیک سازی محصولتان به هدف بازار مشتریان است. شما میتوانید یک پروفایل شخصی ، اطلاعات زمینه ای یا یک لیست از اهداف و چالش های مشتری فرضی خودتان بسازید و با اینکار به تیم توسعه محصول کمک کنید تا بهتر مصرف کننده واقعی و مشکلاتی که با آن رو به رو میشود را بشناسد و برای حل آن مشکلات راهکاری بیابد. 

همچنین شما میتوانید پرسوناهای مخصوص  برای خریداران و مصرف کنندگان بسازید اما زمانی لازم است این کار را انجام دهید که جامعه خریداران با جامعه مصرف کنندگان تفاوت داشته باشد. به عنوان مثال اگر شما در حال طراحی یک دوره پروداکت مارکتینگ برای کسب و کار ها هستید ، در اینجا جامعه خریداران شما میتواند شامل مدیران فناوری اطلاعات و … باشند که اینها اهداف ، نیاز ها و نگرانی های متفاوتی از مصرف کنندگان نهایی محصول شما دارند. 

اصطلاح شماره 11 : مدیریت تحول (Change Management)

زمانی که سازمانی یک تغییر اساسی فنی در خود بوجود می آورد ، ممکن است افرادی در سازمان نگران باشند که این تغییر ، جایگاه شغلی انها در سازمان را به خطر بیاندازد و تعدادی از افراد تیم نیازمند راهنمایی برای کارکردن با سیستم تغییر یافته جدید هستند. 

به همین دلیل است که شرکت مشاوره پراسکی از مدیریت تحول به عنوان مدیریت تغییر افراد سازمان تعبیر کرده است.شغل شما بهمراه آپشن مدیریت تحول به افراد سازمان کمک خواهد کرد تا با این تغییر به راحتی کنار آمده و پروسه آن در بهترین حالت و با راحتی و بدون هیچ مشکلی تکمیل شود. 

اصطلاح شماره 12 : چرن (Churn)

این شاخص اشاره دارد به تعداد مشتری هایی که شما هم اکنون دارید اما بعدا از دست میروند. در واقع اگر شما یک شرکت مبتنی بر پرداخت حق اشتراک هستید مانند نماوا یا فیلیمو ، شاخص چرن شما شامل آن دسته از مشتریانی میشود که در حال حاضر مشترک شما هستند و در همین حین اشتراکشان را قطع کردند بهمراه مشتریانی که بعد از اتمام حق اشتراکشان اقدامی برای تمدید آن نکردند.

فرمول این شاخص بسیار ساده است 

مشتریانی که در آغاز دوره داشته اید  / مشتریانی که در یک دوره از دست رفته اند  = شاخص چرن

اصطلاح شماره 13 : دلیوری مداوم Continuous Delivery (CD)

دلیوری مداوم به توانایی شرکت ها در انتشار آپدیت محصولات حسب نیاز مشتریان ، مربوط میشود. برای رسیدن به این هدف ، یعنی تطابق توسعه شرکت بر اساس نیاز میشتریان ، لازم است که تیم توسعه و محصول فرآیند هایی را برای انتقال کد های برنامه نویسی محصول به محیط تولید محصول در آن واحد ، طی کنند.فرآیند دلیوری مداوم بسیار به توانایی شرکت در ارائه آپدیت ها بستگی دارد و ممکن است شرکتی خود را از ارائه مداوم و مستمر آپدیت ها معذور بدارد فلذا این یک فرآیند اجباری نیست !

اصطلاح شماره 14 : پیشرفت مداوم ( Continuous Improvement)

پیشرفت مداوم در واقع یک روش همکاری ست که در آن تمام افراد شرکت پیشنهادات و ایده های خود درجهت پیشرفت عملکرد سازمان را با بقیه به اشتراک گذاشته و در مورد آنها بحث میکنند. این پیشنهادات میتواند شامل ارزیابی روند کنونی سازمان ، پیدا کردن نقاط ضعف و قوت محصولات و … باشد. 

بر خلاف دلیوری مداوم که مخصوص شرکت های نرم افزاری یا ای تی بود ، پیشرفت مداوم میتواند به درستی برای هر کسب و کاری سود آور باشد. 

چند مثال از اصول پیشرفت مداوم ببینید :

  • 1- همه افراد شرکت حق مشارکت در بحث ها را دارند.
  • 2- شرکت بایستی کارمندان را جهت بیان مشکلات و ضعف ها تشویق کند.

اصطلاح شماره 15 : تیم های کراس فانکشنال (Cross-Functional Team)

 تیم های کراس فانکشنال در واقع حاوی افرادی از تیم های مخنتف شرکت اعم از تیم توسعه ، تیم تحقیقات ، تیم محصول و… است که همه برای هدف مشترکی تلاش میکنند. شما به عنوان یک مدیر محصول با تشکیل چنین تیمی وظیفه رهبری افراد از تیم های مختلف، نه فقط تیم خودتان را، بر عهده دارید و بایستی همه آنان را در جهت هدف مشترک راهبری کنید. 

اصطلاح شماره 16 : هزینه جذب مشتری Customer Acquisition Cost (CAC)

هزینه جذب مشتری همان هزینه هایی ست که یک سازمان برای جذب مشتری جدید خرج میکند. این شاخص با تقسیم همه هزینه های صرف شده برای جذب مشتری جدید بر تعداد مشتری های جدید که در یک دوره زمانی جذب شده اند ، بدست می آید. 

به نقل از هاب اسپات ، یک کسب و کار بایستی هزینه جذب مشتری را از درامد ناشی از همان مشتری در طی یکسال جبران کند. و همچنین مدت زمان وفاداری یک فرد به کسب و کار شما بایستی 3 برابر مدت زمانی باشد که شما برای جذب ان فرد هزینه کرده اید. 

اصطلاح شماره 17 : تجربه مشتری (Customer Experience)

بصورت کلی تجربه مشتری به برخورد های مشتری با کسب و کار و احساسی که از آن گرفته است برمیگردد. 

این مفهوم را با تجربه مصرف کننده که جلوتر توضیح خواهیم داد اشتباه نگیربد. در واقع تجربه مشتری شامل احساس مشتری هنگام مصرف مصحولات شماست و داستان تجربه کلی مشتری فقط به این احساس ختم نمیشود بلکه این مفهوم شامل رضایت مشتری از کیفیت بازاریابی ، نحوه پاسخگویی نمایندگان فروش و تیم پشتیبانی و .. است. 

برای خلق تجربه ای ناب برای مشتری ، شما به عنوان مدیر محصول بایستی تلاش تمام تیم هارا در راستای اهداف سازمان که همان جلب رضایت مشتریان است ، بکارگیرید.

اصطلاح شماره 18 : نقشه سفر مشتری (Customer Journey Map)

نقشه سفر مشتری شامل مرحله به مرحله قدم های یک فرد برای رسیدن به یک هدف خاص مشترک با شرکت شماست. شما میتوانید برای تجربه های مشتری هایتان نقشه های راه مختلفی طراحی کنید. 

به عنوان مثال تیم محصول شما میتواند یک نقشه راه از زمانی که فرد وارد سایت شما میشود تا زمانی که همان فرد به عنوان مشتری از شما محصولی را خریداری میکند ، طراحی کند. یا بصورت جزئی تر شما میتوانید نقشه ای از یک راه بخصوص که مشتریان باید طی بکنند تا وظیفه ای را در قبال محصول شما انجام دهند ، بکشید. 

مدیران محصول با استفاده از نقشه سفر مشتری میتوانند به اطلاعاتی همچنون 

  • 1-آیا فرآیند های شما قدم های زیادی برای تکمیل دارد ؟ 
  • 2- آیا در طراحی مسیر مشتری نکته بخصوصی جا افتاده است ؟ 
  • 3- آیا تیم شما موانع زیادی برای مشتریان ایجاد کرده است ؟ و … دست بیابند.

اصطلاح شماره 19 : دفنیشن آف دان (Definition of Done)

برای کمپانی هایی که از چارجوب اجایل استفاده میکنند، دفنیشن آف دان شامل یک لیست از الزامات است که برای یک تسک  بایستی انجام بشوند تا آن تسک تمام شده تلقی گردد.

یک مثال از لیست این نوع تعریف ببینید :

  • روند برنامه نویسی به اتمام رسیده و مطابق نیازهای تجاری و فنی سازمان است.
  • تست محصول بدون نقض یا نقض شناخته شده بوده و برای نسخه منتشر شده قابل تایید است. 
  • مستندات انتشار محصول کامل است.
  • محصول برای ارائه به مشتری آماده است. 

اصطلاح شماره 20 : تفکر طراحی (Design Thinking)

تفکر طراحی یک فرآیند انسان محور است به این معنی که شما باید در توسعه محصول ، جهان را از دید مشتریان نگاه کنید و سعی کنید تا چالش هایی که مشتریان با ان برخورد میکنند را بیابید و راهکار هایی برای آن در نظر بگیرید.

مراحل عادی تفکر طراحی به شرح زیر است: 

  • 1- با مشتریان همدلی کنید ، سعی کنید جهان را از نقطه نظر آنها ببینید.
  • 2- چالشی که انها با آن روبه رو هستند را بیابید.
  • 3- بارش فکری ایده ها را به سمت حل مسائل روان کنید.
  • 4- یک نمونه اولیه از راهکار تان بسازید.
  • 5- راهکار را با مصرف کنندگان واقعی در میان بگذارید.

اصطلاح شماره 21 : دوآپس (DevOps)

اجازه دهید کمی در فلسفه شکل گیری مفهوم دواپس توضیح دهیم ، در واقع تا پیش از شکل گیری دواپس ، تیم توسعه نرم افزار محصول را به تنهایی کامل میکرد و سپس آنرا به تیم فناوری اطلاعات ارجاع میداد تا کار های انتشار محصول را انجام دهند اما این میان به علت اینکه تیم فناوری اطلاعات در تکمیل محصول نقشی نداشت ممکن بود اشکالات یا ابهام هایی نسبت به محصول پیدا کند و درنتیجه روند انتشارمحصول بخوبی پیش نمی رفت پس برای رفع این مشکل تصمیم گرفتند تا دو تیم توسعه نرم افزاری و فناوری اطلاعات را باهم ترکیب کنند و این دو تیم با مشارکت همدیگر فرایند محصول را طی کنند. 

در شرکت های نرم افزاری تیم دواپس دو عملکرد توسعه و فناوری اطلاعات را ترکیب میکند و آنها در جهت انتشار هر چه سریعتر و با کیفیت تر محصولات بکار میگیرد.

اصطلاح شماره 22 : تحول دیجیتال (Digital Transformation)

تحول دیجیتال مربوط به حرکت سیاست های سازمان به سمت راهکار های دیجیتال برای پیشرفت عملکرد و محصولات است. 

تعدادی مثال از تحول دیجیتال : 

  • 1- تغییر محل ذخیره اطلاعات شرکت از سخت افزار ذخیره شخصی به فضای ابری.
  • 2- راه اندازی ابزار های ارتباط دیجیتال جهت فراهم کردن امکان دورکاری برای کارمندان
  • 3- بکارگیری ابزارهای آنالیز دیجیتال مانند گوگل آنالیتیکس برای دریافت دیدگاه بهتر نسبت به رفتار مشتریان و استفاده آنها از محصولات
  • 4- ارائه دیتابیس مناسب در فضای ابری برای راحتی دانلود مشتریان 

اصطلاح شماره 23 : عصر کاربر نهایی (End-User Era)

شاید این عنوان برایتان حیرت انگیز باشد اما در گذشته مدیران یا رهبران فناوری اطلاعات تصمیم میگرفتند که چه نرم افزارهای سازمانی برای کسب و کارشان بهتر است ولی امروزه این تصمیم گیری بر عهده کاربران نهایی محصولات واگذار شده است.

سازندگان برنامه های سازمانی این مهم را دریافته اند و استراتژی هایشان را برای کاربران نهایی محصولات طراحی کرده اند تا مدیران ارشد! به عنوان مثال نرم افزار slack ، یک نسخه محدود تر خود را برای استفاده دیگران در محیط کار ارائه میدهد که رایگان است و کار با ان بسیار ساده است. هدف آنها جذب کارمندان یک کسب و کار به این پلتفرم است، به این امید که تعداد زیادی از کاربران slack که در شرکت ها کار میکنند ، شرکت هایشان را مجاب به خریداری نسخه سازمانی با ویژگی های بهتر و راحت تر کنند.

اصطلاح شماره 24 : اپیک (Epic)

زمانی که نوبت به توسعه محصولات به روش اجایل میرسد ، اپیک درست در میان برنامه های تاکتیکی تا استراتژیک در نقشه راه محصول قرار میگیرند. 

برای مثال بالاترین و استراتژیکی ترین عنصر در توسعه محصولات به روش تم, اجایل پروداکت رودمپ  خواهد بود هر تم شامل چندین اپیک است و هر اپیک شامل چندین استوری است. 

اصطلاح شماره 25 : فیچر (Feature)

فیچر در واقع خصوصیات خاص یا بخشی از کاربرد های محصول است که ارزش را برای کاربر نهایی خلق میکند. برای محصولات نرم افزاری ، یک ویژگی میتواند هر توانمندی نرم افزار که کاری را برای کاربران آسان میکند ، باشد. 

برای محصولات غیر نرم افزاری شامل مبل یا صندلی ، یک فیچرمیتواند شامل قابلیت خوابیدن بر روی آن یا مقاومت در برابر لکه و مو های حیوانات باشد.

اصطلاح شماره 26 : فیچر فکتوری (Feature Factory)

زمانی که تیم محصول در مورد واژه فیچر فکتوری صحبت میکند در واقع دارد عیب های سازمان را بیان میکند و منظورش این است که این سازمان بجای تمرکز بر ساخت محصولات مفید برای مشتریان به دنبال ساختن ویژگی های غیر واقعی در مورد ان محصول است.

در اینجا چندین سرنخ برای شما اوردیم تا یک سازمان که مانند فیچر فکتوری عمل میکند را تشخیص دهید 

  • 1- تیم محصول موفقیت را با مقدار و تعداد دفعات ارسال محصولات سنجش میکند. 
  • 2- تیم بر این عقیده باور دارد که هر چه ویژگی به محصول اضافه شود در واقع ارزش آن را بالاتر میبرد.
  • 3- سازمان از اینکه ایده های ویژگی را قبل از ساختن آنها با مشتریان چک کند ، ناتوان است و پس از انتشار محصول نیز از ارزیابی هم خوانی محصول با مشتریان سر باز میزند. 

اصطلاح شماره 27 : فیچرلس رودمپ (Feature-Less Roadmap)

یک فیچرلس رودمپ ، چشم انداز محصول و اهداف را بهم دیگر مرتبط میکند تا اینکه یک لیست از ویژگی هایی که تیم برای اجرای آنها برنامه دارد را فراهم کند.

همانگونه که در بالاتر ذکر کردیم تیم های با رویکرد اجایل ، مسیر راه مشتریان را پیرامون تم ، اپیک و استوری طراحی میکنند.  این 3 عنصر استراتژی محصولات و اهداف سازمان را بهم نزدیک تر میکند. به همین علت است که استراتژی های نقشه راه بایستی موضوع محور باشند تا ویژگی محور ! 

اصطلاح شماره 28 : گانت چارت (Gantt Chart)

نام این نمودار برگرفته از مبدع آن هنری گانت است. گانت چارت یک ابزار زمان بندی است که برای برنامه ریزی ، هماهنگی و ردیابی وظایف خاص در پروژه های پیچیده استفاده میشود. این نمودار های میله ای در پروژه های زیرساختی بزرگ و مهم همچون سد هوور پیاده سازی شده اند. 

اگر شما پروژه های مایکروسافت را دیده باشید ، احتمالا یک گانت چارت را نیز دیده اید که محبوب ترین نمای پروژه است.  این نمودار وظایف پروژه شما را در قالب هندسی به نمایش میگذارد و به شما اجازه میدهد که ددلاین و میزان پیشرفت هر وظیفه را در آن واحد مشاهده کنید . 

مدیران محصول میتوانند از گانت چارت برای خلق چشم اندازی با کیفیت و استراتژیک استفاده کنند. ولی نمودار گانت به شما اجازه انتقال استراژی را به راحتی نمیدهد برای همین بهتر است از ان برای نقشه راه محصول استفاده نکنید. 

اصطلاح شماره 29 : دسترسی عمومی General Availability (GA)

محصول شما زمانی به وضعیت دسترسی عمومی(GA) می رسد که بصورت تجاری برای عموم عرضه شود. 

انتشار دسترسی عمومی (GA) معمولا متقارن با کمپین های فروش و بازاریابی برای محصول جدید است. کسب و کاری با محصول نزدیک به وضعیت دسترسی عمومی (GA) بایستی از موفقیت مشتری و آمادگی فنی تیم پشتیبان اطمینان حاصل کند. 

اصطلاح شماره 30 : گو تو مارکت استراتژی (Go-to-Market Strategy)

گو تو مارکت استراتژی در واقع بر روی اینکه چقدر یک شرکت در انتشار و معرفی محصول موفق عمل کرده و در نهایت فروش محصول به مشتری چگونه بوده است ، ریز میشود. 

عناصر متداول در اینکه گو تو مارکت استراتژی باید شامل چه چیز هایی باشد به ترتیب زیر است 

  • 1- تکنیک ها و کانال های فروش 
  • 2- کمپین ها و تکنیک های بازاریابی 
  • 3- استراتژی قیمت گذاری 
  • 4- میزان بودجه برای بهره برداری و بازاریابی محصول 
  • 5- برنامه ریزی برای آموزش تیم فروش و تیم پیشتیانی مشتریان 

در بیشتر شرکت ها مسئولیت گو تو مارکت استراتژی بر عهده تیم مارکتینگ است ولی چون در نهایت مدیران محصول مسئول موفقیت محصولاتشان هستند باید در خلال کار تیم مارکتینگ با انها ارتباط تنگاتنگی داشته باشند. 

اصطلاح شماره 31 : ایمپلیکت ریکوآیرمنت (Implicit Requirements)

آیا میتوانید برنامه نصبی تقویمی را تصور کنید که به کاربر اجازه ایجاد رویداد جدید نمیدهد ؟ یا یک سایت بانک را تصور کنید که به شما امکان مشاهده موجودی حسابتان را نمیدهد معلوم است چنین چیزی وجود ندارد ! سازندگان این برنامه ها و وب سایت ها میدانند نیاز مشتری شان چیست و بر طبق آن نیاز این راهکار را ارائه میدهند. 

تخصص محصول ، ویژگی ها و مشخصه هایی که بسیار برای محصول مهم هستند و کاربران تصور میکنند که این ویژگی ها باید از قبل در محصول موجود باشد را ایمپلیکت ریکوآیرمنت مینامند. 

اصطلاح شماره 32 : طراحی شهودی (Intuitive Design)

 طراحی شهودی به محصولاتی اشاره دارد که برای راحتی استفاده ساخته میشوند به عبارت دیگر ، این محصولات در جهت ایده ای که مصرف کنندگان در نظر دارند ، ساخته میشوند.

 طراحی شهودی یک مسئولیت مشترک بین تیم محصول یک شرکت است. طراحان تجربه کاربری و محصولات ، مدیران محصول ، صاحبان محصول و توسعه دهندگان نقشی در جهت خلق یک محصول بصری دارند. 

اصطلاح شماره 33 : جیرا (Jira)

جیرا یک نرم افزار تحت وب مدیریت است که برای رهگیری وظایف و مدیریت پروژه ها از آن استفاده میشود. انواع مختلفی از تیم ها از جیرا استفاده میکنند. تیم پشتیبانی محصول و فناوری اطلاعات از آن برای یافتن مشکلات و مسائل استفاده میکنند. توسعه اجایل جیرا برای رهگیری رفع مشکلات نرم افزاری ، اپیکس و بقیه وظایف مربوط به محصول استفاده میکنند. 

مدیران محصول میتوانند جیرا را با برنامه نقشه راهشان ترکیب کنند. با نقشه راه مرکب شده با جیرا ، تیم های محصولات بصورت خودکار آپدیت وضعیت وظایف را در جیرا با نقشه راه هماهنگ میکنند. این میتواند به نقشه راه محصولات شرکت کمک کند تا همیشه بروز بماند و به عنوان تنها منبع درست عمل کند. 

اصطلاح شماره 34 : کانبان برد(Kanban Board)

کانبان برد ابزاری ست که پیش تر توسط مدیران محصول برای ردیابی اینتوتیو و نمایش پیشرفت و جریان کاری تیم در پروژه ها استفاده میشد. 

این تخته شامل ستون های عمودی که نشان دهنده مراحل مختلف پیشرفت کاری ست مانند “این تسک هنوز شروع نشده است ” یا ” این تسک در حال بازبینی نهایی است ” می باشد. پایین هر کدام از این ستون ها تیم میتواند کارت هایی را اضافه کند که وضعیت وظایف را به صورت مجزا  توصیف کند و در صورت تغییر وضعیت وظیفه ، این کارت ها جهت نمایش هر چه بهتر پیشرفت کاری ، تغییر میکنند. 

اصطلاح شماره 35 : مدل کانو (Kano Model)

مدل کانو یک استراتژی برای اولویت بندی وظایف تعیین شده در نقشه راه محصول حسب درجه ای که باعث رضایت مشتریان میشود، است. 

با استفاده از مدل کانو ، تیم های محصول لیستی از ویژگی های بالقوه را جمع آوری میکنند که این ویژگی ها برای منابع توسعه و جایگیری در نقشه راه بایکدیگر رقابت میکنند. سپس تیم این ویژگی هارا بر اساس دو معیار رقابتی میسنجد : 

  • 1- میزان پتانسیل انها در جهت رضایت مشتری 
  • 2- میزان سرمایه ای که برای پیاده سازی آنها نیاز است 
  • شما به مدل کانو به چشم رقابت بین رضایت مشتری و میزان سرمایه هزینه شده نگاه کنید. 

اصطلاح شماره 36 : کی پی آی Key Performance Indicator (KPI)

کی پی آی (KPI) ، معیار هایی برای ارزیابی عملکرد کسب و کار با توجه به مهمتربن اهداف سازمان هستند. هر تیمی در سازمان اعم از بازاریابی ، محصول ، طراحی ، پشتیبانی و … بایستی کی پی آی خود را داشته باشد. بدین وسیله است که آنها میتوانند عملکردشان را نسبت به معیار های موفقیتشان بسنجند.

کی پی آی رایج شامل :

  • 1- مشتریان جدید در هر دوره 3 ماهه افزایش یابند.
  • 2- کاهش شاخص از چرن 
  • 3- میانگین زمان نگهداری مشتری در صف پشتیبانی را به 30 ثانیه تقلیل دهید.
  • 4- هزینه جذب مشتری را پایین بیاورید .
  • 5- میانگین رتبه مشتریان را در trustpilot & google reviews  بهبود ببخشید.

اصطلاح شماره 37 : توسعه نرم افزار طبق متد لین (Lean Software Development ) 

بخشی از ساختار توسعه اجایل ، توسعه نرم افزار طبق متد لین است بصورتی که این توسعه فرآیندی از ساختن و انتشار نسخه بدون حداقل محصول ، تحلیل بازخورد مصرف کنندگان و اعمال تغییرات لازم در نسخه های بعدی حسب بازخورد مشتریان است.

 توسعه نرم افزار طبق متد لین گاهی اوقات ام وی پی نیز نامیده میشود. 

اصطلاح شماره 38 : ارزش طول عمر مشتری Lifetime Value (LTV)

ارزش طول عمر مشتری به تمام درآمد ناشی از مشتری در طول مدت ارتباط ایشان با سازمان است. 

برای محاسبه ارزش طول عمر مشتری میتوانید از فرمول زیر استفاده کنید :

اصطلاح شماره 39 : اعتبارسنجی بازار (Market Validation)

یکی از قدم های مهم جهت جا انداختن مفهوم محصول جدید در بازار ، اعتبارسنجی بازار می باشد که شامل شرح دادن ایده های نوین به یک گروه از مشتریان بالقوه جهت فهم اینکه ایا این ایده مناسب بازار هست یا خیر ؟ می باشد. 

رایج ترین رویکرد ها دراعتبارسنجی بازار: 

  • 1- مصاحبه کردن با افراد در بازار مورد هدف 
  • 2- ارسال کردن نظرسنجی های آماری به سمت این افراد 

اصطلاح شماره 40 : ام وی پی Minimum Viable Product (MVP)

بخشی از توسعه اجایل مربوط به ارائه ام وی پی می باشد که به معنای محصولی ست که دارای عملکرد و ارزش کافی برای جذب مشتریان اولیه و ارائه بازخورد سریع برای کمک به شرکت جهت ساخت نسخه بهتر و با ویژگی های بیشتر می باشد. 

به قول مبدع مفهوم ام وی پی ، این مفهوم یک نسخه از محصول جدید است که به تیم این اجازه را میدهد حداکثر یادگیری را در مورد مشتریان با حداقل تلاش در ساخت محصول داشته باشند. 

اصطلاح شماره 41 : موکاپ (Mockup)

موکاپ در واقع یک طرح بصری واقع گرایانه از نمایش محصول است. در صنعت موکاپ میتواند یک مدل فیزیکی در مقیاس یا اندازه کامل باشد. در مدیریت دیجیتال محصول ، موکاپ یک تجسم ریزبینانه از نرم افزار است. 

ولی توجه داشته باشید که موکاپ نباید در دسترس کاربران نهایی محصول قرار بگیرد. با موکاپ ها به مانند نقاشی های واقع گرایانه رفتار کنید ، انها طراحی میشوند تا دیدگاه تیم در مورد محصول را با بقیه سهامداران و مشتریان به اشتراک بگذارند. 

اصطلاح شماره 42 : درآمد دوره ای ماهانه Monthly Recurring Revenue (MRR)

 درآمد دوره ای ماهانه همانگونه که از اسمش پیداست در واقع همان درآمد زایی کسب و کار در طی یکماه است. بسیاری از شرکت های نرم افزاری به این درآمد به چشم معیاری با ارزش زیاد نگاه میکنند زیرا این یک اندازه گیری به روز از سلامت کسب و کار نسبت به نقطه نظر درآمد را نشان میدهد. 

توجه داشته باشید که یک کسب و کار برای محسابه درآمد دوره ای ماهانه خود نیازی به پرداخت صورتحساب ماهیانه از سمت مشتریانش ندارد به عنوان مثال شرکتی که تنها یکبار در سال هزینه خدمات خود را دریافت میکند برای محاسبه درآمد دوره ای ماهانه خود کافی ست مقدار درآمد دوره ای سالانه را تقسیم بر 12 ماه کند. به زبان ساده درآمد دوره ای ماهانه به تمام درآمد های جاری که در یکماه به دست می اید اشاره دارد.

اصطلاح شماره 43 : موسکو (MoSCoW Prioritization)

MoSCoW  یک ساختار اولویت بندی معروف برای کارکردن بر روی یک محصول است. 

این کلمه مخخف 4 مقطع از اولئیت بندی شامل 

  • 1- موارد ضروری که حضورشان الزامی است (Must-have items)
  • 2- مواردی که باید باشند(Should-have items)
  • 3- مواردی که میتوانند باشند (Could-have items)
  • 4- مواردی که آنها را نداریم (Won’t-have items)

برخی از شرکت ها از w در عبارت MoSCoW  ، به عنوان wish یاد میکنند که راه دیگری برای برقراری ارتباط با کمترین موارد در اولویت لیست تیم می باشد. 

اصطلاح شماره 44 :نت پروموتر اسکور Net Promoter Score (NPS)

نت پروموتر اسکور  یک معیار تجاری است که مبتنی بر پاسخ های سوالات نظرسنجی مشتریان است و در بازه 0 تا 10 این امتیاز داده میشود. محوریت مرکزی سوالات پیرامون این است که شما چقدر احتمال دارد برند و شرکت مارا برای محصول x یا خدمت y پیشنهاد کنید.

کسب و کارها این سوال را در مراحل مختلف فرآیند راه مشتری در استفاده از محصولات ، میپرسند به عنوان مثال زمانی که مشتری با تیم پشتیبانی تماس گرفت پاسخ این سوال را از او میخواهند. 

براساس نمره ای که از بازه 0 تا 10 به معیار نت پروموتر اسکور داده میشود ، این معیار در 3 دسته تقسیم بندی میشود: 

  • 1- 9 یا 10 : این امتیاز به معنای آن است تبلیغ کردن اثر داشته و احتمال زیاد مشتری این محصول را به بقیه پیشنهاد میکند.
  • 2- 7 یا 9 : مشتری از محصول خوشش آمده ولی احتمال اینکه این محصول را به بقیه پیشنهاد کند کمتر است.
  • 3- 0 تا 6 : مشتری اصلا از محصول راضی نیست و احتمال اینکه به عنوان مخنالف از شرکت و برند شما بد بگوید بسیار بالاست.

اصطلاح شماره 45 : اهداف و نتایج کلیدی (Objectives and Key Results)

این معیار به صورت گسترده توسط شرکت های فناوری سیلیکون ولی استفاده میشود ، در عمل اهداف و نتایج کلیدی به کسب و کار ها کمک میکند تا میزان موفقیت شان را با تعیین و رهیابی اهداف خاص مرتبط با نتایج مطلوب ، بسنجند. 

در اینجا با یک مثال از دنیای واقعی که در مورد شرکت نرم افزاری در حوزه شبکه های اجتماعی به نام بافر فعالیت میکند ، روبه رو میشویم : 

هدف : دسترسی شرکت به کانال های بازاریابی بیشتر شده و مشتریان جدیدی بدست آورد.

نتایج کلیدی :

  • 1- دعوت 10.000 نفر که 8000 آنها در این زمینه متخصص نبودند به یک وبینار 
  • 2- استفاده از 3 نوع محتوا برای دریافت 250.000 بازدید از وبینار 
  • 3- جذب 600 نفر مشتری جدید در سه رویداد محلی 
  • 4- انجام تحقیقات لازم و ایجاد یک فرم پیشنهادات برای کنفراس برگزار شده توسط شرکت 
  • 5- جذب 125.000 فرد برای گوش دادن به یک پادکست 
  • موفقیت ناشی از چنین توسعه گسترده ای ، فقط استفاده از اهداف و نتایج کلیدی است. 

اصطلاح شماره 46 : امیتاز دهی فرصت ها (Opportunity Scoring)

امیتاز دهی فرصت ها در واقع روشی برای اولویت بندی ابتکارات در نقشه راه محصولات است. تیم های محصول از این استراتژی جهت پیدا کردن نقاط ضعف محصول خود از دیدگاه مشتری استفاده میکنند و پس از پیدا کردن این نقاط ضعف تمام تلاش خود را برای بهبود و رفع این مشکلات میکنند فلذا از این راه میتوانند رضایت مشتری را بدست آورده و در راستای جذب مشتریان بهتر و جدیدتر قدم بردارند. 

برای پیاده سازی این نقشه ، تیم محصول سوالات مختلفی در مورد ویژگی های محصول ارائه شده به مشتری از انها میپرسد سپس بر اساس این سوالات به میزان رضایت مشتری از این ویژگی ها ، مانند نت پروموتر اسکور ، نمره ای به میزان رضایت میدهد. 

آن ویژگی ای که در لیست فرصت ها می اید همان ویژگی است که رضایت مشتریان را کم جذب کرده اما در عین حال از دیدگاه مشتریان مهم و حیاتی است.

  • پس مرحله اول : موقعیت فعلی کسب و کار خود را مشخص کنید 
  • مرحله دوم :موقعیت دلخواه کسب و کار خود ،همان موقعیتی که در تلاش برای رسیدن به ان هستید را ، مشخص کنید. 
  • مرحله سوم : خلا هایی که باعث ضعف در موقعیت فعلی کسب و کارتان شده اند را مشخص کنید. 
  • مرحله چهارم: راه های جبران این خلا ها را مشخص کرده و برای هر کدام هزینه هایی که لازم است را برآورد کنید. 

اصطلاح شماره 47 : پرسونا (persona)

پرسونا مشخصات فردی و تجاری کاربر یا خریدار معمولی محصول است. در واقع پرسونا را به عنوان یک بیوگرافی در نظر بگیرید که شمایی ترکیبی از مشتریان شما را نشان میدهد. همه افرادی که در راستای توسعه و پیشرفت محصول کار میکنند اعم از مدیران محصول ، طراحان ، توسعه دهندگان ، متخصصان بازاریابی و … میتوانند از پرسونای مشتری یا کاربر نهایت استفاده را در جهت کار خود ببرند. 

جزییات معمولی که مدیران محصول در در توسعه پرسونای مشتری از ان استفاده میکنند به شرح زیر است 

  • 1- سن ، محل سکونت و میزان تحصیلات 
  • 2- اهداف و رویاها برای زندگی شخصی و حرفه ایشان 
  • 3- چالش ها ، شکست ها و ترس ها 
  • 4- شخص چگونه با مشکلی که محصول شما برایش حل میکند ، در گذشته کنار می آمده است به عبارت دیگر زندگی شخص پیش از محصول شما و بعد از محصول شما چگونه بوده است ؟
  • 5- محصول شما چه نیازی از شخص را برطرف میکند ؟

دقت کنید در نوشتن پرسونا لازم نیست حتما یک شخص حقیقی را در نظر بگیرید بلکه پرسونا نماینده یک گروه از افراد است که دارای ویژگی های اخلاقی ، فکری و کاری نزدیک بهم هستند، کافی ست شناخت نسبی به جامعه هدف خود داشته باشید انگاه میتوانید یک پرسونای با ارزش تولید کنید.

اصطلاح تخصصی شماره 48 : چرخش (Pivot)

در مدیریت محصول و به طور کلی در مدیریت یک کسب و کار ، چرخش یک تغییر اساسی در محصول ، راه آن و ویژگی های آن است. 

شاید با خود بگویید خب چرخش محصول از قبل مشخص شده است چه نیازی به تعریف آن داریم ؟ در جواب باید بگوییم که گاهی اوقات چرخش محصول تا سال ها بعد از ارائه محصول مشخص میشود به عنوان مثال شرکت بزرگی مانند نتفلیکس وقتی با اولین چالش در اجاره دی وی دی ها از طریق پست مواجه شد ، چرخش ارائه خدمات خود را مبتنی بر سرویس پخش تلویزیون کرد. یا شاید برایتان جالب باشد که اینستاگرام در ابتدا یک برنامه دوست یابی محلی بود اما وقتی مدیران ان دریافتند که افراد از قابلیت اشتراک عکس ها در آن به طرز دیوانه واری استفاده میکنند تصمیم گرفتند تا چرخش محصول خود را بر ساختن یک برنامه اشتراک عکس و تصویر بگذارند. 

اصطلاح شماره 49 : پلنینگ پوکر(Planning Poker)

مانند بازی بای فیچر ، پلنینگ پوکر نیز یک روش برای اولویت بندی ابتکارات و برنامه های عقب مانده با تخمین زدن میزان وقت و تلاشی که برای کامل کردن هر کدام نیاز است ، می باشد. 

در بازی برنامه ریزی پوکر ، مانند قمار عمل میکنیم و هر عضوی از تیم یک دسته کارت دریافت میکند ، هر کدام از دسته ها حاوی اعداد مختلفی هستند ، یک دسته کارت کامل شامل اعداد 0,1,2,3,5,8,13,20,40 &100 می باشد. 

رهبر بازی که در اینجا همان مدیر محصول یا صاحب محصول است یک وظیفه ، ابتکار ، ایده یا داستانی را میخواند. افراد تیم هر کدام فرصت دارند تا در مورد میزان زمانی که هر کدام از موارد ذکر شده ، لازم دارد تا به طور کامل انجام شود بحث کنند و نظر کلی خودشان را در این مورد بیان کنند. 

زمانی که بحث تمام شد ، افراد داخل بازی یک کارت بصورت مخفیانه انتخاب میکنند سپس همه افراد کارت های خود را بر روی میز میگذارند. اگر همه یک عدد را انتخاب کنند همان میشود نظر کلی جمع اما اگر تخمین ها با یکدیگر متفاوت  باشد ، گروه دوباره در مورد ان تسک بحث میکند.

اصطلاح شماره 50 : اولویت بندی (Prioritization)

اولویت بندی فرایند رتبه بندی وظایف لیست شده بر حسب میزان اهمیت است. تیم های محصول نیاز دارند تا به صورت منظم پروسه  پرای اولویت بندی ابتکاراتی که بایستی بر روی محصولات انجام شوند را انجام بدهند تا مطمئن شوند که قدم بعدی هر تیم چیست. 

روش های اولویت بندی زیادی وجود دارند که در مدیریت محصول استفاده میشوند مانند 

  • 1- مدل کانو 
  • 2- ارزش در مقابل پیچیدگی 
  • 3- امتیازدهی وزنی 
  • 4- روش MoSCoW  
  • 5- امیتاز دهی فرصت ها

تا اینجا با اصطلاحات کاربردی و زیادی آشنا شدیم، در قسمت دوم این مجموعه نیز دایره واژگان خود را کامل میکنیم و هر آنچه از کلمات جدید که در حوزه مدیریت محصول لازم است را فرا میگیریم.

Back To Top