skip to Main Content

شروع به کار در مدیریت محصول

این فصل به معرفی حرفهٔ مدیریت محصول از دید مدیران محصول با تجربه و تازه‌کار می‌پردازد. همچنین شامل نکاتی مربوط به مصاحبه و استخدام است؛ مانند: سوالاتی که ممکن است در طول مصاحبه پرسیده شود یا این‌که که در یک مدیر محصول باید چه ویژگی‌هایی را جستجو کرد و در ادامه نیز یک نمای کلی از مسیر شغلی یک مدیر محصول از APM تا CPO و فراتر از آن را ارائه خواهد کرد.


مسیر شغلی مدیر محصول

مسیر شغلی مدیریت محصول، مسیری جالب و سرشار از فراز و نشیب‌ است. در پروداکت‌پلن، با مدیران محصول بسیاری در مورد مسیرهای شغلی و تجربیات حرفه‌ای‌شان صحبت کردیم و متوجه شدیم که تفاوت قابل توجهی در عناوین، مسئولیت‌ها و معیارهای استخدام و ارتقاء شغلی وجود دارد. در ساختار تیم محصول عوامل مختلفی همچون: اندازه شرکت، بودجه، اهداف تجاری و غیره تأثیرگذارند، به همین خاطر برخی از شرکت‌ها دارای APM و senior PM و برخی دیگر نیز تنها دارای یک مدیر محصول با مسئولیت‌های مختلف می‌باشند. با این حال فارغ از این موضوع، وجود یک مسیر شغلی مشخص برای مدیر محصول  بسیار حائز اهمیت است.


1- مدیر محصول‌ یار (Associate Product Manager)

 برای این سِمت، مصاحبه‌گر در شما به دنبال نشانه‌هایی از همدلی با مشتری و درک درستی از مدیریت محصول است. به‌خاطر داشته باشید که اولین تجربه کاری یک مدیر محصول مانند دروس آکادمیک فقط به دانش بیشتر یا شکست دادن یک رقیب بستگی ندارد؛ بلکه همچون یک هنر، نشان دادن همدلی شما با مشتری و برجسته‌سازی توانایی‌تان در شناسایی فرصت‌ها و همکاری با دیگران است که اهمیت دارد. بنابراین مهم این است که نشان دهید می‌توانید تمامی جوانب یک موضوع را درک کرده و دیدگاه‌های مختلف را ترکیب و ارزیابی کنید تا در نهایت به یک تصمیم واضح و مشخص برسید.

 از آنجایی که بیشتر مسئولیت‌های یک مدیر محصول صرف فرمول‌سازی و پرسیدن سؤالاتی درست خواهد شد، از شما نیز انتظار می‌رود در طول مصاحبه کنجکاوی‌تان را نشان دهید.

همیشه از داوطلبان می‌خواهم درباره چیزهایی که به‌تازگی آموخته‌اند صحبت کنند؛ سؤالات این چنینی می‌توانند چیزهای زیادی را در مورد کنجکاوی ذاتی و اشتیاق‌تان به یادگیری، بازگو کنند. بنابراین چنین ویژگی‌هایی را می‌توانید با طرح سؤالاتی دقیق در طول مصاحبه نشان دهید.

آنی دانهام، مدیر محصول پروداکت‌پلن

 از یک APM انتظار می‌رود در مقیاسی کوچکتر تمام کارهایی را که یک PM در طول روز درگیر آن‌ها است، انجام دهد. به عبارت دیگر، شما به عنوان یک APM، ممکن است نقشه یا استراتژی محصول را تعیین نکنید، امّا باید بتوانید اولویت پروژه‌های‌تان را تعیین کرده و همکاران و مدیرتان را به‌روز نگه دارید.

برای اولویت‌بندی وظایف با محدودیت‌هایی نیز مواجه خواهید شد، امّا به خاطر بسپارید که:

  • شما لزوماً تعیین‌کننده وظایفی که باید انجام دهید، نیستید بلکه فقط در مورد اولویت‌بندی وظایف یا پروژه‌هایی که به شما محول شده است، تصمیم می‌گیرید.
  • شما روزانه با سایر اعضای تیم محصول و همچنین سایر تیم‌ها مانند UX یا مهندسی همکاری خواهید داشت، لذا باید به‌طور منظم وضعیت محصول‌تان را به تمام ذی‌نفعان مربوطه اطلاع دهید.
  • وظیفه شما به عنوان APM برقراری تعادل بین اهداف تجاری و نیازهای مشتری و باز تعریف اهداف کسب‌وکار با هدف ایجاد ارزش افزوده برای مشتری است.

 شما باید دائماً از خود بپرسید که آیا واقعاً این کار لازم است؟ و اگر لازم است، چرا؟ حل این مشکل چگونه منجر به ارتقاء قابل‌توجه کسب‌وکار می‌شود؟ چنین پرسش‌هایی از دقت و نکته‌سنجی شما نشأت می‌گیرد. بنابراین برای ارزیابی موفقیت‌تان دائماً عبارت‌های: «این کاری است که می‌کنیم» و «چرا این کار را می‌کنیم؟» را با خود تکرار کنید و از استانداردها و معیارهای‌تان بهره گیرید.

 آخرین و مهم‌ترین پرسش در این نقطه از مسیر شغلی‌تان این است که از خودتان بپرسید: «کِی برای ارتقاء از سطح APM به PM آماده‌ام؟» شما زمانی آماده خواهید بود که بر فعالیت‌های یاد شده کاملاً مسلط شده، خود را به‌عنوان شخصی قابل اعتماد به مجموعه‌تان معرفی کرده و با تیم‌های مهندسی، UX، بازاریابی و سایر تیم‌ها یک رابطه کاری موفق ایجاد کرده باشید. شما باید خیال‌تان از این‌که برخی از وظایف‌تان را به شخصی دیگر تفویض کنید، راحت باشد و به روندی که در ایجاد و پیشبرد آن کمک کرده‌اید اعتماد داشته باشید و در آخر به فکر انتخاب یک جایگزین برای خود باشید.


2- مدیر محصول (Product Manager)

 برای این‌که مدیر محصولی کامل و بی‌نقص باشید، بهتر است که با تجربه قبلی وارد این کار شوید امّا تجربهٔ قبلی، لزوماً به معنای تجربه مستقیم مدیریت محصول نیست، بلکه تجربه‌ای حرفه‌ای که بیانگر مهارت‌های ارتباطی، همکاری و اولویت‌بندی شما باشد، کفایت می‌کند. بنابراین شاید به تجربه عملی نیاز نداشته باشید، امّا باید بتوانید با یک نگرش متفاوت و قدرتمند شروع  کرده و دربارهٔ اطلاعات مهم یک محصول صحبت کنید.

 این سطح شباهت زیادی به سطح APM دارد​، با این تفاوت که شما به عنوان PM فرد اصلی و قابل اعتماد تیم محصول خواهید بود و برای مواردی چون پروسه‌های کاری، روابط، اقدامات تاکتیکی و غیره نیز از شما مشورت گرفته می‌شود، پس باید فردی کاملاً مطمئن و مطلع باشید. 

 برای ارتقاء به سِمت مدیر ارشد محصول:

  • مدیرتان باید اطمینان یابد که شما کارتان را به خوبی انجام می‌دهید،
  • برای دستیابی تیم‌تان به اهداف گسترده‌تری تلاش می‌کنید،
  • درک درستی از سود مشتری برای محصول‌تان دارید،
  • می‌توانید مشکلات مشتری‌های‌تان را ماهرانه حل کنید
  • و معیارهای محصول را با روشی خلاقانه به اهداف تجاری گره می‌زنید.
  • به عبارت دیگر، با حضور شما باید همه چیز بدون مشکل پیش رود،
  • کلیهٔ ذی‌نفعان احساس کنند در جریان تمامی جوانب کارها هستند
  • و گروه‌های مهندسی، UX و بازاریابی نیز به شما اعتماد داشته و احترام بگذارند.


3- مدیر ارشد محصول (Senior Product Manager)

 در این مرحله از مسیر شغلیِ مدیریت محصول، داشتن تجربهٔ مدیریت محصول الزامی است. یک مدیر ارشد با تجربه و حرفه‌ای، زمانی به این سطح خواهد رسید که توانسته باشد توانایی، استقلال فکری و قدرت تصمیم‌گیری خود را نشان داده و در موردشان پاسخگو باشد، به عنوان مثال بتواند یک تیم را به درستی هدایت کند و برای بسیاری از موارد پیچیده به‌صورت داده‌محور و به‌درستی تصمیم‌گیری کند. بنابراین این نقش نیازمند شناخت عمیق محصول و بازار است.

 مدیران ارشد همان وظایفی را که یک PM یا APM در طول روز انجام می‌دهند، با تأثیر و دید عمیق‌تری انجام می‌دهند. مدیران ارشد از توانایی رهبری و مشاوره برخوردارند و با سایر مدیران محصول، جهت بهبود محصول‌شان همکاری می‌کنند. درحالی‌که سایر مدیران بر اطلاعات تمرکز کرده‌اند یا درگیر مصاحبه و دریافت بازخورد از مشتری‌اند، مدیران ارشد بیشتر درگیر فرآیندهای مربوط به بررسی محصولات بوده و صدای تیم محصول‌اند.

 مدیر ارشد مشاور اصلی سایر مدیران محصول است؛ بنابراین به عنوان یک رهبر می‌تواند از تیم محصولش دفاع کند و با برخورداری از موقعیت مناسبی که دارد در نقش یک مدیر اجرایی پیش رود. این ویژگی‌ها در مورد مدیران ارشد محصول که همواره نسبت به محصول، مشتریان و فرآیند محصول علاقمند و کنجکاوند، صدق می‌کند.


4- هدایت‌گر محصول (Director of Product)

 این سطح از مدیریت محصول به تجربهٔ رهبری و توانایی ایجاد یک تیم مورد اعتماد برای انجام کارهایی که پیش‌تر به تنهایی انجام می‌دادید، احتیاج دارد. هدایت‌گر محصول بیشتر روی ایجاد فرآیندهای بهتر، اصلاح فرآیندهای موجود، بهبود عملکرد کلی تیم‌ها و ایجاد یکپارچگی در کل سازمان متمرکز است.

 نیاز شما به محصول و نیاز محصول به شما، یک نیاز دوطرفه است، بنابراین به عنوان هدایت‌گر محصول به‌طور منظم با تمام همکاران‌تان در شرکت گفتگو خواهید داشت. همچنین با توجه به این‌که در این سطح از مدیریت محصول، تصمیمات‌تان می‌بایست بسیار دقیق و داده‌محور باشد شما یک تیم BI (با تمرکز روی KPIها) خواهید داشت امّا همواره باید به خاطر داشته باشید که در نهایت شما مسئول برقراری ارتباط بین شاخص‌ها در مقیاس کوچک به معیارهای موفقیت گسترده در کل کسب‌وکار خواهید بود.

 هدایت‌گران محصول زمان قابل توجه‌ای از وقت‌شان را با هدف پیش‌بینی بازار و ماندگاری محصولات‌شان صرف تحقیق روی زمینه‌هایی همچون:

  • آخرین اطلاعات از وضعیت رقبا
  • جدیدترین best practiceها
  • چگونگی بهبود فرآیندهای تولید محصول
  • و ارتباط بین تیم‌ها و در آخر استراتژی‌های ادغام، می‌کنند.

 با توجه به این‌که نقشهٔ راه محصول در دستان شماست، شما حامی تیم‌ها و استراتژی محصول‌تان خواهید بود و آن را به بقیه سازمان ابلاغ خواهید کرد. بنابراین بخش مهمی از مسئولیت‌تان این است درحالی‌که دارید به‌طور جداگانه و منحصربه‌فرد به سایر مدیران محصول در سایر زمینه‌ها کمک می‌کنید، روی نقاط قوت تیم‌ها نیز در جهت منافع شرکت کار کنید و اطمینان یابید که تیم‌‌ها از هر آنچه که در سطوح بالاترِ کسب‌وکار و بازار در جریان است، کاملاً اطلاع دارند. شما در صورت نیاز در پروژه‌های استراتژیک شرکت کمک خواهید کرد، امّا بیشتر وقت‌تان را صرف تدوین استراتژی‌های با کیفیت و اطمینان از پیشرفت مؤثر فعالیت‌های تیم‌تان می‌کنید.


5- معاون مدیر (VP of Product)

در این سطح شما کمتر از گذشته درگیر فعالیت‌های اجرایی مرتبط با روند تولید محصول هستید. در یک سازمان بزرگ، بسته به تعداد محصولات، ممکن است بیش از یک VP وجود داشته باشد.

  • چنین افرادی در بالاترین سطح از مدیریت، مسئول مجموعه محصولات موجود در شرکت و چگونگی قرارگیری و یکپارچگی آن‌ها در کنار یکدیگرند.
  • فعالیت‌ها و مسئولیت‌های VP شامل: بودجه‌بندی، اطمینان از همسو بودن تصمیمات استراتژیک محصولی با اهداف تجاری و محافظت از تیم محصول در برابر درگیری‌ها و سیاست‌های داخلی می‌شود.
  • یک VP ضمن فراهم کردن این فرصت که محصول اصلی در سطح بسیار بالایی سازماندهی شود این قابلیت را دارد که به‌جای کسب‌وکار، ذی‌نفعان سطح C (مانند: CEO یا CPO) و در مواردی حتی به‌جای هیئت مدیره بر فعالیت‌ها نظارت کند. VP‌ها همچنین ممکن است در رابطه با چگونگی ارتقاء محصول در تعاملات گفتاری شرکت کرده و همفکری کنند.
  • با توجه به این‌که VPها می‌بایست از محصول و تیم‌شان محافظت کنند، زمان زیادی از وقت‌شان صرف تفکر در مورد اقدامّات روزانه‌ی تیم‌ها جهت آمادگی‌شان در برابر رخدادهای آینده می‌شود. در اینجا فعالیت تیم محصول تاکتیکی است، درحالی‌که شما در درجه اول استراتژیک عمل می‌کنید.


6- مدیر ارشد محصول و فراتر از آن (Chief Product Officer and Beyond)

 اگر در شرکت شما سطح شغلی CPO تعریف شده باشد، این سطح می‌تواند به‌عنوان سِمت شغلی بعدی برای یک VP باتجربه در نظر گرفته شود. CPO می‌تواند همانند VP فردی با مسئولیت‌های گسترده و متنوع در سازمان بوده، یا فردی باشد که بر چندین VP نظارت می‌‌کند. شما در این جایگاه شغلی:

  • به دنبال پرتفولیو محصولات هستید.
  • اطمینان حاصل می‌یابید که منابع انسانی و بودجه تحقیقات در راستای تحقق حداکثر سود سرمایه‌گذاری می‌شوند.
  • گزارشات ۳-۶ ماهه را ارزیابی می‌کنید، درحالی‌که برای بازه‌های زمانی ۳-۵ ساله تصمیمات استراتژیک می‌گیرید.
  • همچنین اهداف و تصاویر الهام‌بخشی مانند: جایی که در حال حاضر می‌توانید باشید، در آینده خواهید بود یا موفقیت در فصل یا سال بعدی، را برای ایجاد اشتیاق و انگیزه در تیم‌تان ترسیم خواهید کرد.

 به جز سِمت CPO، برای افراد باتجربه نقش‌های دیگری مانند: مدیر کل، مدیر عامل شرکت و غیره نیز وجود دارد. برای مثال افراد باتجربه می‌توانند GM یا COO موفقی شوند، زیرا آن‌ها به این‌که در شرکت برای پیشبرد اهداف تجاری تلاش کنند عادت کرده و همواره برای اهدافی نظیر درک صحیح و همه جانبهٔ یک مسئله، استراتژی، اولویت‌بندی کارها، تست، اعتبارسنجی و غیره، تمرین کرده‌اند. اگرچه در چنین جایگاه‌های شغلی‌ای این موضوع کمی متفاوت است.

 شما تصمیمات مرتبط با بودجه را نه فقط در یک بخش، بلکه در کل سازمان و با اتکاء به روش‌های قبلی‌، داده‌ها و KPIها خواهید گرفت. در این سطح، شما:

  • معیارهای عینی موفقیت را توسعه می‌دهید، اندازه‌گیری می‌کنید و به‌طور مداوم بهبود می‌بخشید.
  • نسبت به راهنمایی و انگیزه دادن به افرادی که کارهای متنوعی در کل سازمان انجام می‌دهند، مسئول هستید.

در این نقطه از مسیر شغلی، محصول‌تان تبدیل به یک سازمان می‌شود.


نکاتی برای استخدام مدیر محصول

با گفتگو‌های بسیاری که با مدیران محصول سراسر دنیا داشته‌ایم، اطلاعاتی در مورد ویژگی‌های مدیران محصول گردآوری کرده‌ایم. در هر سویِ میز مصاحبه که نشسته باشید، می‌توانید از پیشنهادات زیر در مورد نحوه شناسایی و استخدام یک مدیر محصول ماهر بهره‌مند شوید.


۱. توانایی حل مسئله

«توانایی حل مسئله» مهم‌ترین و باارزش‌ترین ویژگی‌ یک مدیر محصول است. مدیریت محصول نقشی بسیار دشوار و همراه با متغیرهای بسیار زیاد است، لذا با وجود چالش‌های غیرمنتظره، هدایت موفقیت‌آمیز یک محصول به بازار به راه‌حل‌های خلاقانه زیادی نیاز خواهد داشت. بنابراین، هنگامی که شرکتی به‌دنبال یک مدیر محصول جدید است، در واقع به دنبال استعداد طبیعی توانایی حل مسئله‌ بوده که اغلب خود را به شکل «تفکر خلاق»، «انعطاف‌پذیری» و «نبوغ» نشان می‌ده


۲. مهارت‌های ارتباطی قوی

تقریباً با هر مدیر محصولی که در مورد استخدام صحبت کردیم، به «ارتباطات» به عنوان یکی از برترین مهارت‌های یک مدیر محصول اشاره کرد. زیرا مدیران محصول می‌بایست به‌طور منظم با مهندسان، مدیران، تیم‌های فروش و بازاریابی و مشتریان در ارتباط بوده و روزانه اطلاعاتِ محصول و مشتریان را از دیگر اعضای تیم درخواست کنند. اگر در طول مصاحبه، مصاحبه‌گر نظر مثبتی رو تمام ویژگی‌های‌تان مانند: سابقه مدیریت محصول، تجربه حرفه‌ای شرکت‌تان و دانش فنی قوی‌تان داشته باشد، امّا نتوانید توانایی‌تان را در ارتباط مؤثر با ذی‌نفعان محصول نشان دهید، بعید است بتوانید از نظر حرفه‌ای خود را ثابت کنید.


۳. همدلی

ویژگی دیگری که مصاحبه‌گر در داوطلب‌ها به دنبال آن می‌گردد «همدلی» است. همدلی به معنای توانایی یک مدیر محصول در درک واقعی مسائل از دید مشتری است. مدیران محصول باید بتوانند خود را جای مشتریان بگذارند تا برای درک و حل مشکلات آن‌ها، پاسخگویی به نیازها، انگیزه‌ها و خواسته‌هایشان، محصولی تولید کنند. بدترین اشتباه یک مدیر محصول این است که با نادیده گرفتن مشتریان‌شان در خلاء، محصولی را تولید کند که هیچ‌کس مایل به خرید یا استفاده از آن نیست.


۴. رهبری

برای مدیران محصول «رهبری» و «ایجاد هماهنگی» در تیم‌های بزرگ بدون هیچ‌گونه اختیارات رسمی روی افراد، مسئولیت دشواری است. ممکن است برخی از اعضای تیم، مانند CTO، جایگاه شغلی بسیار بالاتری از مدیر محصول در سلسله مراتب سازمانی داشته باشند. در چنین شرایطی یک مدیر محصول چگونه می‌تواند با موفقیت چنین کار پیچیده‌ای را در حالی‌که هیچ قدرت سازمانی روی افرادی که جزئیات را اجرا می‌کنند ندارد، انجام دهد؟ با «مهارت‌های ذاتی رهبری»

بسیاری از رهبران اذعان داشته‌اند که یک مدیر محصول خوب قادر است در تیم‌ها و سازمان‌های مختلفی که مسئول تولید محصول هستند، فضایی مثبت و سرشار از شور و اشتیاق خلق کند و چنین کاری با توجه به اینکه وی اغلب مجبور است به خواسته‌های این تیم‌ها نه بگوید یا آن‌ها را به کار با سرعت بیشتر یا با منابع کمتر ترغیب کند، به هیچ وجه کار ساده‌ای نیست.

 یک مدیر محصول برای غلبه بر چنین چالش‌هایی به «کاریزما» احتیاج دارد تا تیم هم متقابلاً احساس کند که موفقیتش برای مدیر محصول اهمیت دارد و او فعالانه در تلاش است که در این موفقیت سهیم باشد.


۵. کنجکاوی پایان‌ناپذیر

ویژگی مهم دیگر، «کنجکاوی» است. مدیریت محصول نقشی است که به ابتکار عمل و انگیزهٔ ذاتی احتیاج دارد. خیلی دشوار است یک VP هر روز به مدیران محصولش بگوید باید دقیقاً چه کاری را انجام دهند، از سوی دیگر برای مدیران محصول هم پاسخ مثبت به این ایده‌ها و پاسخ‌ها، بسیار ساده است.

رهبران باهوش به دلیل اینکه مدیران محصول دقیقاً نمی‌دانند چه چیزی را نمی‌دانند و بهترین تصمیمات استراتژیک اغلب پس از تحقیق و بررسی مشخص می‌شوند به دنبال کشف ویژگی کنجکاوی هستند. بنابراین شما به یک مدیر محصول، با انگیزه‌ای ذاتی برای جستجوی راه‌حل‌های جدید نیازمندید.


۶. شور و اشتیاق

بسیاری از مدیران محصول هنگام ارزیابی یک داوطلب، در وی به دنبال «شور و اشتیاق» هستند، چرا که توسعهٔ محصول ممکن است روندی طولانی داشته باشد که گاهی ماه‌ها و حتی سال‌ها به‌طول بیانجامد و در طول مسیر نیز بارها شکست و ناامیدی رخ دهد. بنابراین اگر یک مدیر محصول که مسئول توسعه و پیشبرد یک پروژه طولانی مدت و عقب افتاده است، برای عرضهٔ نهایی و موفق محصولش به بازار، شور و اشتیاقی نداشته باشد و مدام آن را به تعویق بیاندازد، هر آن ممکن است از تلاش دست بکشد.


۷. پذیرش شکست

مدیران محصول باهوش و آینده‌نگر، نگاهی کل‌نگر دارند و می‌دانند هر محصولی در خط تولید یا در آستانه معرفی آن به یک بازار جدید، ممکن است با شکست مواجه شود.  به همین دلیل مدیران اجرایی محصول، مایل به استخدام مدیر محصولی‌اند که با اولین شکستش به‌جای ناامیدی و دست کشیدن از تلاش، بتواند واکنش مناسبی از خود نشان دهد. لحظه‌ای را برای ناراحتی از شکستش اختصاص داده و پس از آن شروع به جمع‌آوری اطلاعات مفیدی کند که زمینه‌ساز موفقیت بعدی باشد.


مسئولیت‌های کلیدی مدیران محصول برجسته

نقشی که مدیر محصول ایفا می‌‌کند به متغیرهای بسیاری، مانند: اندازه شرکت، صنعت، نوع محصول، چرخه عمر محصول و فرهنگ شرکت، بستگی دارد. برای نمونه ۳ شرح شغل مدیریت محصولی را که در ادامه آورده شده است، ببینید:

  1.  مدیر محصول تا پایان عمر محصول، مسئولِ مدیریت محصول از طراحی، تولید نمونه، آزمایش، پیش‌بینی، هزینه، تولید انبوه، پروموشن و پشتیبانی است.
  2. مدیر محصول مسئولِ تدوین یک برنامهٔ اجرایی برای دستیابی به اهداف در حال رشد مانند: سهم بازار، درآمد، سود و بازگشت سرمایه برای کلیه واسطه‌ها، گروه‌های شغلی یا مشتریان اصلی است.
  3. مدیر محصول مسئولِ مدیریت و اجرای فعالیت‌های بازاریابی از طریق تحقیق، برنامه‌ریزی استراتژیک و اجرا است.

تفاوتی ندارد که چه تعداد شرح‌های شغلیِ مدیریت محصول را بررسی کرده باشید، زیرا در می‌یابید که هر یک متمایز و منحصربه‌فردند. همچنین بسیاری از کسب و کارها دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی در مورد کار و مرز مسئولیت‌های یک مدیر محصول دارند. پس چگونه بفهمیم کلیدی‌ترین مسئولیت‌های یک مدیر محصول و بهترین روش برای استفاده مؤثرتر از این نقش برای تولید و عرضهٔ محصولات موفق به دنیا چیست؟


نقش‌های اصلی یک مدیر محصول

در بیشتر موارد، نقش اصلی شما به عنوان مدیر محصول ۲ مورد زیر خواهد بود:

  •  تعیین چشم‌انداز و استراتژی بلندمدّت برای محصولات شرکت.
  • ابلاغ این استراتژی به تمامی ذی‌نفعان مربوطه

برای تحقق این دو، «نقشه راه محصول» مهم‌ترین ابزاری‌ست که در دست دارید. مدیر محصول، منبع اصلی بسیاری از اطلاعات، مانند: بازار، رقبا، مشتریان، چشم‌اندازها، بازیگران اصلی صنعت و سایر حوزه‌ها در شرکت‌تان خواهد بود؛ بنابراین برای کسب موفقیت به‌عنوان یک مدیر محصول، باید به‌طور مداوم داده‌ها را از تمام منابع موجود (حتی منابع داخلی مانند: فروش و پشتیبانی) جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل نموده و از آنها برای تکمیل نقشه راه محصول‌تان استفاده کنید.

برای اطمینان از موفقیت محصول‌تان، علاوه بر اینکه باید با تعداد زیادی از ذی‌نفعان و تیم‌ها در تعامل باشید، بسیار مهم است که بخش عمده‌ای از تصمیماتی که در نقشه راه‌تان ارائه کرده‌اید بر اساس ورودی و داده‌های جمع‌آوری شده شما باشد. لذا به ۴ مهارت مهم برای ایفای نقش خود نیاز دارید:

۱. در مورد اولویت‌بندی‌ها و نقشه راه‌تان شفاف باشید.

به خاطر داشته باشید، به عنوان یک مدیر محصول، بیشتر وقت شما صرف پاسخ به «چرا»های ذی‌نفعان و دیگر اعضا (مانند: فروش، بازاریابی، مهندسی، مدیران اجرایی) می‌شود. چرا ریلیز یک فیچر محصولی را بر دیگر فیچرها ارجحیت داده‌اید؟ چرا برای ۳ ماه پیش‌رو روی این هدف خاص تمرکز کرده‌اید و نه هدف‌های دیگر؟ چرا … .

۲. بتوانید «نه» بگویید، امّا همراه با توضیحاتی که ذی‌نفعان را توجیه و قانع کند.

بسیار پیش می‌آید با شرایطی روبه‌رو شوید که مثلاً در آن یک مدیر اجرایی بدون تحقیق و بررسی، می‌خواهد یک فیچر جدید به محصول اضافه شود، یک برنامه‌نویس برای سرعت‌بخشی به بازهٔ زمانی تحویل پروژه، پیشنهاد می‌کند یک بدهی فنی را رفع کنید یا یک نماینده فروش تنها به دلیل اینکه به یک مشتری قولی داده، بر افزودن یک فیچر خاص در نسخه بعدی اصرار می‌کند.

اگر چنین درخواست‌هایی مانع از تحقق اهداف استراتژیک‌تان می‌شود، باید «نه» بگویید، و این هنر شما است که با تهیهٔ یک نقشهٔ راه استراتژیک بر مبنای داده و شواهد طوری نه بگویید که افراد به‌جای دلخور شدن، شما را درک کنند.

۳. در عین تعادل بخشیدن به نیازهای مشتریان و سهامداران، یک اولویت‌بندی قاطعانه داشته باشید.

شما همواره برای توسعهٔ محصولات‌تان صرف‌نظر از اندازه و بودجه شرکت، با محدودیت منابع روبه‌رو خواهید شد.  بنابراین باید همواره عواملی مانند: اهدافی که برای توسعه محصولات‌تان دارید، منابع محدود شرکت و خواسته‌های ذی‌نفعان مختلف را ارزیابی و اولویت‌بندی کنید.

اگر مطمئن نیستید که چگونه باید اولویت‌ها را تعیین کنید یا چه عواملی را باید در تهیه نقشه راه‌تان بسنجید، چند روش عالی مانند: «مدل امتیازدهی وزنی» وجود دارد که می‌تواند به شما در شروع کار کمک کند.

۴. تصمیم‌گیری مبتنی بر داده‌ها را در ارتباطات‌تان بیاورید.

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مدیران محصول موفق، توانایی آن‌ها در پاسخ به سؤالات چرایی ذی‌نفعان در کل سازمان است. یکی از مؤثرترین راه‌ها برای پاسخ به این سؤالات داشتن «داده‌ها» است؛ زیرا داده‌ها بسیار قانع کننده‌تر از نظر شخصی شما یا هر فرد دیگری است.

داده‌هایی از دنیا واقعی، بازخورد مشتریان و استانداردهای مربوط به محصول، منبع معتبر و مناسبی برای ایجاد نقشه راه محصول‌اند. بنابراین اجازه دهید تجزیه و تحلیل‌هایتان از این منابع دقیق، راهنما و هدایتگر تصمیمات‌تان باشند.

اگر هنوز اطلاعاتی از کاربران واقعی‌تان در مورد محصولات‌تان ندارید، نگران نباشید. روش‌های زیادی برای جمع‌آوری اطلاعات مفید در مورد محصول، مشتریان، و بازار وجود دارد. برای مثال می‌توانید:

مستقیماً از مشتریان‌تان سؤال کنید، محصولات رقبای‌تان را بررسی کنید، در هر جایی که مشتریان در مورد محصولات‌ شما یا رقبای‌تان بحث می‌کنند، مانند: انجمن‌ها یا بخش نظرات در اپ‌استورها حضور داشته باشید و گزارش‌های تحلیلی‌ای که صنعت شما را تجزیه و تحلیل می‌کنند، مطالعه کنید.

زمانی که یک مدیر اجرایی از شما می‌پرسد: چرا مسیر جدیدی را جایگزین مسیر قبلیِ تولید محصول‌تان کرده‌اید، توانایی ارائه توضیحات قانع‌کننده که بر اساس داده‌ها و شواهد واقعی باشد، در قانع‌ کردنش بسیار مؤثرتر است. از آنجایی که شما به عنوان یک استراتژیست و رهبر، همواره اطلاعات ارزشمندی را از ذی‌نفعان، مشتریان و بازار جمع کرده‌اید، در موقعیت منحصربه‌فردی برای تعیین موفقیت خود و محصول‌تان قرار دارید.


استراتژی‌های ایجاد تیم محصول درجه یک

برای تشکیل یک تیم محصول فوق‌العاده چه‌ می‌توان کرد؟ راستش را بخواهید هیچ دستورالعمل ۵ دقیقه‌ای برای ایجاد چنین تیمی وجود ندارد، امّا یک برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند تا حد زیادی به شما کمک کند. بنابراین در ادامه عواملی را که برای تحقق این هدف به شما کمک می‌کند، آورده شده است.


۱. به‌دنبال یک رهبر فوق‌العاده برای تیم‌‌تان باشید.

«رهبری» یعنی هدایت یک تیم به سمت یک هدف واحد؛ و یک «رهبر» زمانی رهبر خوبی است که منجر به پیشرفت و موفقیت در دستیابی به هدف تیم شود. امّا چه چیزی از یک رهبر، یک رهبر خوب می‌سازد؟ آیا این یک خصوصیت ذاتی است؟ به تیم بستگی دارد؟ ترکیبی از هر دو یا چیز دیگری است؟ در حقیقت، پاسخ، همهٔ موارد فوق است. افراد خبره در این حوزه، ویژگی‌هایی را که در همهٔ رهبران فوق‌العاده مشترک است، شناسایی کرده‌اند، امّا رهبریِ خوب هم به فرد و هم به تیمی که او هدایت می‌‌کند، بستگی دارد.

در سال ۱۹۳۹ روانشناسی به نام کورت لوین و تیمش برای اولین‌بار ۳ سبک اصلی مدیریت را شناسایی کردند: «استبدادی»، «دموکراتیک» و «آزادانه». شاید جذاب‌ترین نتیجه تحقیق این تیم این باشد که می‌توان رهبری را یاد داد و یاد گرفت.

بدون شک، هیچ رهبری شبیه رهبر دیگری نیست و این منحصربه‌فرد بودن، گرچه ممکن است همواره منجر به کسب نتیجهٔ ایده‌آلی نشود، امّا در نهایت ویژگی خوبی است. وقتی به یک رهبر مستقل فکر می‌کنید، چه کسی به ذهن شما خطور می‌‌کند؟ به عقیده بسیاری، استیو جابز، یک رهبر منحصربه‌فرد بوده است. رهبریِ منحصربه‌فرد و فداکاریِ نوآورانه وی به ایجاد یک امپراتوری تکنولوژی کمک کرد. همهٔ ما نمی‌توانیم استیو جابز باشیم، امّا می‌توانیم تا حدودی مانند او عمل کنیم.

با توجه به این‌که هیچ‌یک از سبک‌های رهبری به‌تنهایی منجر به موفقیت یک تیم محصول نمی‌شود، این مدیر محصول است که با اختصاص دادن زمان، باید بهترین و اثربخش‌ترین سبک رهبری را که منجر به موفقیت و رسیدن به یک هدف می‌شود، انتخاب کند.


۲. با افراد مناسب شروع کنید.

رهبران به تنهایی کار نمی‌کنند و هر رهبری به یک تیم احتیاج دارد. یافتن افراد برای استخدام دشوار نیست، آنچه دشوار و چالش‌برانگیز است یافتن افراد مناسب است و این همان چیزی است که نیازمند صرف زمان و تلاش بسیار است.

لیا هیکمن، VP سابق شرکت InVision، به دنبال این ۳ ویژگی در مدیران محصول است، که البته می‌توان آنها را برای هر نقشی در نظر گرفت:

۱. مهارت‌های ارتباطی

مدیران محصول باید مهارت‌های ارتباطی فوق‌العاده‌ای داشته باشند.

۲. باور و یقین

سخت‌ترین بخش مصاحبه سنجیدن باور داشتن به کاری‌ است که فرد انجام می‌دهد.یک مدیر محصول باید به آنچه که در حال ساخت و تولیدش است ایمان داشته و از ایده‌هایش مطمئن باشد، منظور این نیست که عاشق ایده‌هایش باشد، منظور این است که به ایده‌‌هایش باور داشته باشد و بتواند پشت آن بایستد و به چرایی آن پاسخ دهد. جالب است، با وجود اینکه بسیار در مورد «چرایی» صحبت می‌کنیم، اغلب در توضیح چرایی موضوعات به دیگران کوتاهی می‌کنیم. به خاطر بسپارید اگر بتوانید توضیح دهید که چرا می‌خواهید کاری را انجام دهید، آن وقت است که به آن کار اعتقادی راسخ دارید.

۳. تواضع و فروتنی

آخرین موردی است که باید در مدیران محصولی که قصد دارید با آن‌ها همکاری کنید، بیابید. درک این که در جایگاه مدیر محصول شما تنها بازیکن زمین نیستید و تنها فرصتی نصیب‌تان شده تا بتوانید روی محصولی کار کنید و آن را به دست کاربران برسانید، پس باید به بقیه هم اجازه دهید بازی کنند.


۳. قدرت قبیله‌های محصول را کنترل کنید.

اگر شرکت شما یک رستوران بود، آیا مجموعه‌ای از آشپزهای معمولی که فقط توانایی پخت غذاهایی با سطح معمولی و استاندارد را داشتند استخدام می‌کردید یا آشپزهایی با تجربیات حرفه‌ای؟

امروزه با وجود اینکه تمرکز روی یک هدف خاص (یا یک کار خاص)، خیلی کار تجملاتی و لوکسی به‌نظر می‌رسد امّا دقیقاً همان کاری است که گروه‌های محصولی برای رسیدن به هدف‌شان به آن احتیاج دارند. آن‌ها روی کل محصولات یا پروژه‌‌های موقت تعیین شده که توسط مدیران محصول تعیین می‌شوند کار نمی‌کنند. تمرکز گروه‌های محصولی کاملاً روی یک حوزهٔ عملکردی متمرکز شده‌ است و این کار به شرکت اجازه می‌دهد تا تخصص و عمق دانش‌ خود را توسعه دهد.

اسپاتیفای از سال ۲۰۱۲، از رویکرد گروه‌بندی تیم محصولات، که در آن هر تیم دایرهٔ فعالیت محدودی دارد استفاده کرده است. هر تیم از ۸ نفر (۷ توسعه‌دهنده و ۱ مدیر محصول) تشکیل شده و دارای استقلال عملی است. اسپاتیفای کشف کرده است که می‌تواند تخصص و سرمایه فکری قابل توجه‌ای از هر تیم را در حوزه‌های عملکردی مختلفی ارائه دهد. به عبارت دیگر، این رویکرد می‌تواند تیم‌هایی متخصص ایجاد کند. لازم به ذکر است که اسپاتیفای تیم‌هایش را به عنوان استارتاپ‌های مستقلی در نظر می‌گیرد.


۴. هر جایی که افراد مشتاق و علاقمند وجود داشته باشد، ناسازگاری به وجود خواهد آمد.

اکنون که افراد مناسبی را گردآوری کرده‌اید، آیا به‌نظرتان همه چیز قرار است بی‌نقص انجام شود؟ خیر. زیرا هر جایی که انسان‌هایی کنار یکدیگر کار می‌کنند، خواه ناخواه درگیری‌هایی نیز ایجاد می‌شود. البته بیشتر این درگیری‌ها ناشی از شور و اشتیاق است و در صورت وجود یک رقابت مثبت می‌توانند نتایج مثبتی داشته باشند، بنابراین لزوماً چیز بدی نیستند. 

وجود اشتیاق در کار زیبا است و به بهره‌وری، تعهد، نوآوری و دیگر موارد مثبت منجر می‌شود امّا مراقب هم باشید زیرا ممکن است به درگیری نیز منجر شود. اگر می‌بینید که بین توسعه‌دهندگانی که برای رفع مشکلات‌شان به دنبال بهترین راه‌حل هستند یا اعضای تیمی که به دلیل اهداف و دیدگاه‌های متفاوت با یکدیگر اختلاف دارند، تعارضی شکل گرفته است. جان کلام را دریابید: «درگیری می‌تواند سازنده باشد.»

حتی، بسیاری معتقدند ناسازگاری برای حرکتی معنادار به سوی هدف، امری حیاتی است. متأسفانه بسیاری از ما ممکن است، توانایی و مهارت لازم، جهت استفادهٔ مثبت از ناسازگاری‌ها یا در صورت لزوم  حل آن‌ها را نداشته باشیم. بنابراین چگونه می‌توان با وجود درگیری‌ها به‌صورت تیمی کار کرد و از آن به‌طور سازنده‌ای استفاده کرد؟ جوئل پیترسون، رئیس هواپیمایی JetBlue و استاد راهنما در دانشگاه استنفورد معتقد است که در صورت تبدیل اختلافات به فرصت‌هایی برای رشد و یادگیری، این درگیری‌ها می‌توانند برای یک کسب‌وکار بسیار سودمند هم باشند. بدین منظور پترسون ۳ استراتژی را برای تبدیل درگیری به فرصت ارائه می‌دهد.

البته، تمام درگیری‌ها ارزشمند یا مولد فرصتی برای رشد و یادگیری نیستند و ممکن است ناشی از ضعف ارتباطی یا عدم شفافیت باشند که در این‌صورت بسیار خطرناکند. زیرا تیم‌ها را در مسیر از دست دادنِ «اعتماد»، «تمرکز» و «زمان» قرار می‌دهد. ساده‌ترین راه برای پیشگیری از بروز چنین تعارضاتی بهبود ارتباطات است. بنابراین، تلاش کنید با استفاده از ابزار‌هایی که دسترسی به آخرین اطلاعات و به‌روزرسانی‌ها را آسان می‌کنند، تمامی افراد مرتبط را در یک سطح مطلع نگه دارید.


۵. نقشه راه دوست شماست.

یکی از بهترین راه‌هایِ حفظ تفاهم و جلوگیری از تعارضات، اتکاء به نقشهٔ راه محصول است. بخاطر داشته باشید که حتی باهوش‌ترین افراد روی کره زمین که می‌توانند هر درگیری‌ای را ماهرانه حل کنند، اگر با هم تفاهم نداشته باشند، بعید است که بتوانند سریعاً به یک نتیجهٔ واحد برسند.

نقشه راه محصول به مدیران کمک می‌‌کند استراتژی یک محصول را در حوزه‌های مختلف در کل شرکت اجرا کنند. نقشه راه محصول، با برقراری ارتباط بین افراد، دیدگاه‌ها و محصول به توانایی ایجاد یک ارتباط مؤثر و اشتراک‌گذاری دیدگاه‌های استراتژیک کمک می‌‌کند.

دسترسی همهٔ افراد به نقشه راه، با ایجاد توافق و تفاهم به کاهش درگیری در محل کار کمک می‌‌کند. با ابزاری مانند پروداکت‌پلن، می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را تنها با چند کلیک ایجاد و به اشتراک بگذارید، نقشه راه‌تان را به شکلی واقعی به‌روز کنید، به راحتی نقشه راه‌تان را برای ایجاد توافق بیشتر در سازمان‌تان به اشتراک بگذارید و از آن برای هدایت تیم فوق‌العادهٔ خود به سمت پیروزی استفاده کنید.


کارهایی که هر مدیر محصول باید در ۳۰ روز اول حضورش در یک شرکت جدید انجام دهد.

تا به اینجا دربارهٔ مسیر شغلیِ مدیر محصول، نحوه استخدام و دیگر موارد صحبت کردیم، امّا پس از پذیرفتن پیشنهاد شغلی‌تان، باید چه کار کنید؟ چنین پیشنهادی ممکن است اولین تجربهٔ شما به عنوان مدیر محصول یا آخرین موقعیت شغلی شما در یک حرفهٔ محصول‌محور باشد. صرف‌نظر از این‌که شما مدیر محصول باتجریه یا تازه‌کاری باشید، چند هفته اول حضورتان در یک شرکت جدید در عین حال که بسیار هیجان‌انگیز است، اغلب فوق‌العاده شلوغ هم است!

لذا این بخش را به توصیه‌هایی جهت استفاده حداکثری از هفته‌های ابتدایی حضورتان و آماده کردن خود و محصول‌تان برای کسب موفقیت، اختصاص داده‌ایم.


شناخت تیم و فرآیندها

 ۱. با همه ملاقات کنید.

مدیریتِ محصول، مدیریتِ روابط است. بنابراین خوب است برای اینکه بفهمید هر کسی در شرکت مشغول به چه کاری است یک‌سری جلسات را با آن‌ها برنامه‌ریزی کنید. در فهرست جلسات‌تان حتماً باید نام مدیر مستقیم، ذی‌نفعان و هر فرد دیگری که وقت گفتگو دارد، در نظر گرفته شده باشد تا مطمئن شوید که یک دید کلی از وضعیت جاری شرکت‌تان دارید. گفتگو با تیم و دیگر مدیران محصول شرکت‌تان پرسش‌های جالبی را برای شما ایجاد می‌کند. به نظرات و پیشنهادات مختلف گوش دهید و در نهایت خودتان به این نتیجه برسید که چه چیزی مفید است و چه چیزی خیر. همچنین اگر افراد موردنظرتان وقت خالی برای برگزاری جلسه با شما را نداشته باشند، وقت‌های ناهار، نماز یا پیاده‌روی در اطراف محوطه نیز زمان‌های خوبی برای شناخت و گفتگو با آن‌ها است.

۲. روند کار را یاد بگیرید.

اگر از نظرتان جریان‌های کاری منطقی پیش نمی‌روند، سؤالات بیشتری بپرسید. زیرا توسعهٔ محصول به ویژه برای تیم‌هایی که مسئولیت‌های خاصی دارند (مانند تیم‌های توسعه‌یافته در سطح جهانی) می‌تواند یک فرآیند بسیار پیچیده باشد.

هر سازمانی فرآیند متمایز خود را دارد و شما نیز برای کار در این فرآیندهای متمایز استخدام شده‌اید، بنابراین اگر پیش از شروع کارتان نتوانید متوجه چگونگی روند کاری‌تان شوید، موفق نخواهید بود. محصولی را که به عنوان مدیر محصولش استخدام شده‌اید را اولین محصول خود در نظر بگیرید و از خود بپرسید «مشتریان» دربارهٔ این محصول چه فکری می‌کنند؟ چرا به آن نیاز دارند؟ و چه زمانی می‌توانید برخی از منافع شرکت را در اولویت قرار دهید؟

۳. دوری از پیش قضاوت

یک‌سری چیزها ممکن است در ابتدا عجیب به نظر برسد و بخواهید فوراً پیشنهادی بدهید یا بخواهید به اینکه چگونه مسئلهٔ مشابه با آن را در محل کار قبلی‌تان حل کردید، اشاره کنید و غیره. فعلاً دست نگه دارید. چرا که هر شرکتی پیشینه‌ای دارد که شما در لحظه ورود، از آن بی‌خبرید. احتمالاً برای اینکه چرا تابه‌حال در بعضی از زمینه‌ها پیشرفتی نداشتند، یا چرا هیچ کس آن راه‌حلی که برای شما خیلی واضح است را اجرا نمی‌‌کند، دلایلی وجود دارد. پیش از اینکه در حل هر مسئله‌ای عجله کنید، به خود فرصتی دهید تا شرکت جدید را به خوبی بشناسید.

۴. یادداشت‌برداری کنید.

یادداشت‌برداری به شما هم فرصت مرور فعالیت‌های روزانه‌تان را می‌دهد و هم ممکن است در آینده به‌ درد دیگران  بخورد. یکی از مدیران محصولات‌مان هنگام شروع کار در پروداکت‌پلن، زمان قابل توجه‌ای از وقتش را همراه با یکی از مهندسان تیم صرف بررسی تنظیمات مجوز‌ کاربران در محصولِ نقشهٔ راه کرد. این جلسه‌های پرسش و پاسخ (که وی در آنجا به عمق چگونگی کارکرد مجوزها پی برد) به او در تعریف نحوهٔ کار آن‌ها در فیچرهایِ ریلیز بعدیِ محصول بسیار کمک کرد.


شناخت محصول و مشتریانش

۵. از موقعیت جدید‌تان بهره ببرید.

شما هرگز موقعیتی بهتر از آنچه که در ۳۰ روز ابتدایی کار‌تان برای جذب مشتری‌های جدید دارید، نخواهید داشت. شما هنوز نسبت به محصول‌تان تعصب یا سوگیری‌‌ای ندارید پس باید از این مسئله به نفع خود استفاده کنید. این نکته را هنگام آشنایی بیشتر با محصول و تعامل با مشتریان، در ذهن داشته باشید.

۶.  تماس‌های مشتریان را بررسی کنید.

تماس‌های فروش، تماس‌های پشتیبانی یا هر تماس دیگری با مشتریان نهایی‌تان را بررسی کنید و ببینید که هم‌تیمی‌های‌تان چگونه با مشتریان دربارهٔ محصول، فیچرها، مزایا و ارزش پیشنهادی آن صحبت می‌کنند. مشتریان‌تان، یک دید کلی از نحوه استفاده‌شان از محصول، فیچرهای جدیدی که می‌خواهند و مشکلاتی که باید رفع شوند را به شما ارائه می‌دهند. بنابراین همدلی با مشتریان از ابتدای شروع به کارتان ضروری است.

۷. خودتان با مشتری صحبت کنید.

پس از دریافت بازخورد محصولی، به تنهایی با برخی از مشتریان‌تان صحبت کنید. چند مصاحبه با مشتریان انجام دهید و از آن‌ها بپرسید محصول شما را کِی و چرا خریداری کرده‌اند؟ آیا به نظرشان هنوز همه چیز مانند اولین باری که محصول را خریداری کرده بودند، خوب است؟

همکاران شما احتمالاً در مورد این موضوعات، پیش‌فرض‌هایی دارند و لذا نکته‌ای که در شماره ۵ ذکر کردیم ممکن است به شما در کشف دیدگاه‌های جدید کمک کند.

۸. بررسی چشم‌اندازها

اولاً، باید موقعیت خود و محصولات‌تان را در فرهنگ سازمانی جدید شناسایی کنید و بفهمید در چه جایگاهی قرار دارید. در برخی از شرکت‌ها، تیم‌های محصول آنقدر قدرتمند هستند که مدیران محصول عملاً مالک محصول به‌شمار می‌روند و می‌توانند نحوهٔ تخصیص منابع، اقدامات بازاریابی و موارد دیگر را تعیین کنند. امّا همه جا این شکلی نیست و مدیران محصول نقش محدودتری دارند. بنابراین مهم است که بدانید، سازمان شما چگونه به جایگاه شما نگاه می‌‌کند و دست‌تان برای گسترش یا تعیین وظایف‌تان چقدر باز است؟

ثانیاً، باید رقیبان و ظرفیت بازار را بررسی کنید. شما ممکن است در ابتدا با انگیزهٔ فراوانی بخواهید محصول‌تان را کاملاً دگرگون کرده یا چندین فیچر جدید به آن اضافه کنید. امّا این مسئله ممکن است با اهداف شرکت، نیازهای مشتریان یا سایر اعضای تیم مطابقت نداشته باشد. لذا شفاف‌سازی مأموریت سازمان در ابتدا، به شما کمک بسیاری خواهد کرد.

۹. دو بار بسنجید، یک بار بسازید. (و این کار را تکرار کنید)

کشف کنید که متریک‌های مهم کسب‌وکارتان چیست و چرا؟ برای مثال، اهداف استراتژیک امسال چیست؟ چگونه اندازه‌گیری می‌شوند؟ KPI‌های در نظر گرفته شده چه ارتباطی با اهداف محصول دارند؟ ممکن است شرکت‌تان تمام معیارهای موفقیت را به‌درستی و به دقّت اندازه‌گیری کند یا کاملاً برعکس ممکن است چیزی را ردیابی نکنند و حتی ممکن است بدون هیچ ایده‌ای از فیلتر کردن یا چشم‌پوشی از داده‌های غیرمفید، در حال اندازه‌گیری همه چیز باشند!

شما باید کشف کنید که چه چیزی لازم و چه چیزی کم است. من تابه‌حال مهندسی را که به‌دنبال به‌کارگیری چیز جدیدی نباشد یا مدیرعاملی که دوست نداشته باشد از داده‌ها برای تأیید فرضیات خود استفاده کند را ندیده‌ام. درک و استفادهٔ صحیح از داده‌های کنونی به شما در نشان دادن کارایی محصول و ویژگی‌های آن در آینده کمک می‌کند.


تعیین اهداف و اشتراک‌گذاری آموخته‌ها:

۱۰. چند هدف شخصی تعیین کنید.

در نخستین ماه کاری‌تان در معرض اطلاعات بسیار زیادی قرار خواهید گرفت. برای موفقیت در نقش جدیدتان، باید اطلاعات زیادی در مورد محصول‌، فرآیندهای توسعه و راه‌اندازیش، شرکت و مشتریان داشته باشید. اگر از نکته شماره ۱ پیروی کنید با افراد بسیاری صحبت خواهید کرد و اطلاعات زیادی بدست می‌آورید. تعیین اهداف شخصی، مانند: برنامه‌ریزی ۳ جلسه در هفته با تک تک هم‌تیمی‌هایتان، ایجاد برند شخصی، ارائه یک نسخهٔ نمایشی به همکارتان یا ایجاد یک نمای کلی از اینکه چرا شما فکر می‌کنید مشتریان از محصول شما استفاده می‌کنند، همگی روش‌های فوق‌العاده‌ای برای سرعت‌بخشی به پروسه‌های کاریتان می‌باشند.

۱۱. به همه چیز بپیوندید!

کشف کنید نقاط درد مشتریان شما کجا است؟ چگونه متوجه فیچرهای جدید می‌شوند؟ به چه پادکست‌هایی گوش می‌دهند؟ خبرنامه‌هایی که می‌خوانند کدام‌اند و غیره. به انجمن‌ها و شبکه‌های اجتماعی که در آن‌ها فعال هستند بپیوندید و مدّتی را در آنجا سپری کنید. این‌ها روش‌هایی عالی برای یافتن مشکلاتی است که محصول شما برای رفع آن ایجاد شده و کمک می‌‌کند که از آخرین تغییرات و نیازهای بازار مطلع شوید.

۱۲. سرانجام آنچه را که آموخته‌اید، به اشتراک بگذارید.

با انجام مراحل بالا، شما ۱ ماه تمام با همه صحبت کرده‌اید، با دیدی تازه‌ و بدون هیچ‌گونه سوگیری محصول‌تان را بررسی کرده‌ و به درک صحیحی از اینکه مشتریان شما چه کسانی هستند؟ و قرار است با چه افرادی کار کنید؟ جایگاه محصول شما در بازار کجاست؟ رسیده‌اید. پس اکنون زمان مناسبی است تا همه مشاهدات‌تان را جمع‌آوری کرده و به بقیه اعضای تیم‌تان ارائه دهید.

Back To Top