نقش مدیر محصول
اگر از پنج نفر بپرسید مدیر محصول چیست؛ ممکن است شش پاسخ متفاوت دریافت کنید. برخی میگویند مدیر محصول یک ميني مدیرعامل است. برخی دیگر میگویند که آنها مدافع حقوق مشتری اند. افراد ديگري نيز، آنها را مانند چسبی ميدانند که اعضاي تیم را کنار هم نگه میدارند. عده اي مدیر محصول را، مانند رهبر یک ارکستر تصور ميکنند. و در نهايت برخی ديگر آنها را مسئول استراتژیهای یک تیم ميدانند؛ در حالی که اعضای دیگر بر روي نیاز های مشتریان متمرکز میشوند.
دلیل این همه تفاوت در پاسخها چیست؟ اولا که این نقش، نقش پیچیده و چند وجهی است. دوما،این نقش واقعاً در شرکتهای مختلف، متفاوت است. مدیریت محصول به اصطلاح یک نقش “فضای سفید” است. به بیان ساده تر؛ مدیر محصول مسئول هر چیزی است که توسط افراد دیگر پوشش داده نمیشود. برخی از مدیران محصول با پژوهشگران، ديتا آناليست ها، بازاریابان محصول و کپي رايترهاکار میکنند؛ در حالی که برخی دیگر به هیچکدام از افراد نام برده دسترسی نداشته و یا دسترسی محدودی به یکی از آنها دارند.
و پاسخ ما به اینکه مدیر محصول چیست:
مدیر محصول پایه اصلی تیم محصولات است که بهترین مشکلات را برای حل انتخاب میکند و سپس موفقیت را در خلال این مشکلات تعریف کرده و تیم را به جهت خلق خروجی نوآورانه هدایت میکند.
آنها مسئول موفقیت کلی محصول خود هستند. این نقش بسیار تأثیرگذار است زیرا مدیر محصول فرد اصلی پروژه است که تصمیم میگیرد تیمهای محصول واقعاً روی چه چیزی کار کنند. مدير محصول بر روي عواقب و تاثيرات يک محصول تمرکز دارد و نه خروجي و محصول نهايي عرضه شده به بازار . برای اینکه یک مدیر محصول عالی باشید، نمی توانید فقط مراحل توليد يک محصول را دنبال کنید. شما باید محصولاتي موفق و با اطمینان بسازید و آنها را عرضه کنید.
سه گانه محصول
یکی از بهترین راه ها برای درک نقش مدیر محصول، درک ارتباط آنها با ديگر افراد يک شرکت است. شما به عنوان یک مدیر محصول، با بسیاری از افراد تيم کار میکنید که هر يک مسئول بخش مشخصي هستند. در ثانی شما در جایگاه يک مدير محصول، وظيفه داريد تا مطمئن شوید ديد همه ي افراد بايکديگر همسو و در جهت درست است؛ همه قسمتها به طور متناسبي با کار را جلو مي روند و مشکل و موضوعی از دید تيم، پنهان نمیماند. اگر مشکلی وجود داشته باشد؛ این مسئولیت شماست که – از نظر دیپلماتیک – آن را رفع کنيد. شما نبايد با جايگاه و قدرتتان رهبري را به دست بگيريد بلکه باید با بینش و تجزيه و تحلیلتان بر روي افراد تأثیر بگذارید.
تیم اصلی محصول در اکثر شرکت ها با فناوري مدرن ، سه گانه محصول ناميده ميشود: توسعه دهندگان (یا رهبران فناوری)، طراحان و مدیران محصول.
- توسعه دهندگان؛ وظيفه ارائه راه حل ها و رفع مشکلات فنی را به عهده دارند. آنها ساختارهای داده و الگوریتمهایی را برنامهریزی میکنند که کارها را سریع، مقیاسپذیر و تحت کنترل قرار ميدهد . آنها وظيفه ي نوشتن کدها و تست کیس ها را نيز دارند.
- طراحان؛ مسئول ارائه راه حل از تحقیقات ناشی از کاربران هستند. محصول نهايي چه شکلي خواهد داشت؟ جریان ها، صفحه نمایش ها و دکمه ها چگونه اند؟ در پاسخ به اين سوالها، طراحان به ساخت ماکت یا پروتوتايپ براي ارائه ي نحوه عملکرد این ویژگی ها ميپردازند.
- مدیران محصول؛ وظيفه ي مشخص کردن مشکلي را دارند که تيم محصول قرار است آن را را حل کند و سپس اطمینان حاصل کند که تیم آنها را رفع خواهد کرد. يک مدير محصول موفقیت را در يک پروژه تعریف ميکند و برنامه ریزی میکند که چگونه به آن برسند.
راه های زیادی برای تقسیم کار در این سه گانه وجود دارد. این تقسیمبندی میتواند بسته به سطح تجربه، زمان حضور فرد در شرکت، مهارتها، علایق و میزان سنگینی حجم کاری افراد متفاوت باشد. به عنوان مثال، یک طراح مبتدي ممکن است انتظار داشته باشد که مدیر محصول به طور کامل مشکل را تعریف کند و بخشهایی از راهحل را محدود کند. در حالی که یک طراح باتجربه ممکن است خودش در شکلدهی به آن مشکل نقش داشته باشد. هنگامی که با افراد جدید شروع به کار میکنید؛ بحث کردن در مورد این موضوع مفید است تا اطمینان حاصل کنید که افراد تیم بخش مبهمی برایشان باقی نمانده باشد.
در بهترین تیم ها، سه گانه محصول در یک کار تیمی وابسته به یکدیگر کار میکنند. هر سه از همان ابتدا درگیر هستند. آنها جزئیات را به اشتراک میگذارند؛ به یکدیگر بازخورد میدهند و با هم مشکل را حل میکنند. بسیاری اوقات، همه آنها بر سر يک تصمیم گيري هم نظر ميشوند اما در صورتي که اين اتفاق رخ ندهد؛ باید آنقدر به یکدیگر اعتماد داشته باشند تا مشکل و عدم توافق را به فردی که بیشترین اعتماد و تجربه را در تیم دارد؛ واگذار کنند. و سپس براي حلش به یکدیگر کمک میکنند.
چرخه عمر محصول
کار روزانه یک مدیر محصول با توجه به چرخه عمر محصول متفاوت است. توسعه يک محصول مدرن از یک ساختار خطی دقیق پیروی نمیکند اما برای درک نقش مدیران محصول، گروهبندی فعالیت ها به صورت مرحله ای مفید خواهد بود. در واقع، این مراحل با هم همپوشانی دارند و خارج ازچرخههای تکراری اتفاق میافتند. با اينکه هر شرکت نسخه مخصوص به خود را براي چرخه عمر محصول دارد اما الگوی کلی به شکل زیر است:
مديران محصول معمولاً دو جریان کاري را در یک زمان دارند: یکی نزدیک به کشف و دیگری نزدیک به تحویل.
این کمک میکند تا اطمینان حاصل شود وقتی مهندسان کار فعلی شان را به پایان رسانند؛ هیچ شکافی وجود نداشته باشد تا زمانی که مدير محصول فعاليت بعدی را مشخص کند.
لطفاً توجه داشته باشید: تعیین مفروضات کلیدی، ایجاد فرضیه ها و اعتبار سنجی فرضیه ها در تمام مراحل انجام می شود.
در ابتدا، فرضیه های کلیدی بر روی مشکلات، نیازهای مشتری، نیازهای کسب و کار و اندازه بازار تمرکز میکنند. بعداً، فرضیه ها بر راه حل، قابلیت استفاده، امکان سنجی و برنامه های راه اندازی متمرکز میشوند.
1- کشف محصول
تصور کنید معاون ارشد شرکت شما ، یک روز جلوبیان را در راهرو ميگيرد و به شما میگوید که باید قابلیت تبدیل به PDF را در این سه ماهه به محصول خود اضافه کنید. این یک ایده ساده است اما چند هفته طول می کشد تا در پایگاه، کد آن نوشته شود. شما تیم خود را بر روي انجامش متمرکز ميکنيد و بدون اشکال محصول را راه اندازی می کنید اما در نهايت هیچکس از آن استفاده نمیکند. بررسی عملکرد سالیانه شما بررسی میشود و شما به خاطر شکست سرزنش میشوید؛ نه آن معاونی که در واقع دستور انجام چنین کاری را داده است. در واقع شما در اینجا یک فرد قائل به اراده آزاد نیستید:)
کجاي کار اشتباه شده است؟
اشتباه کار آن جا بود که شما بدون آن که به کشف محصول بپردازيد نظر معاون ارشد را بعنوان راه اصلي پذيرفتيد، راه بهتر این بود که عمیقتر کاوش کنید و مشکل زیربنایی را که معاون ارشد سعی در حلش داشته است را درک کنيد.
این فرآیندی است به نام کشف محصول درست زمانی رخ میدهد که شما متوجه میشوید مشکل کجاست و بصورت عمقی به دنبال ریشه ایجاد این مشکل میگردید.
فرآیند خلق محصول از یک ایده اولیه شروع میشود، ایده اولیه ای که برخاسته از مشکلات حال حاضر کاربران، درخواست فیچر از سوی آنها، ایجاد بازار رقیبی برای شما یا هر منبع الهام دیگری است.و در حین فرآیند کشف محصول شما روح این نیازهای خواسته شده را در محصول میدمید و باعث شکل گیری آن میشوید.
شما به دنبال حل مشکلی هستید که به اندازه کافی بزرگ باشد و ارزش حل کردن داشته باشد. در حالی که به اندازه کافی امکان پذیر باشد تا تیمتان در مسير حل آن مشکل، موفق شود.
بسياري از لانچهايي که انجام ميشود به دليل تمرکز بر روي حل مشکلي اشتباه، با شکست مواجه ميشوند. زيرا تيم محصول، نتوانسته جزئيات مهمي که مشتريان به آنها گفته بودند را به خوبي درک کنند. همچنین ممکن است آنقدر مشکل کوچک باشد که تیم اصلا به حل آن فکر نمیکند زیرا صرفه سرمایه گذاری ندارد يا مشکل کلي را فراموش کردند و تنها به حل بخشي از آن پرداختند.
یک مثال عالی از این موضوع در رابطه با ویدیوهای وی اچ اس و بتامکس است. در دهه 70 میلادی، افراد با استفاده از این فرمتها میتوانستند ویدیوهای مورد علاقه شان را با فرمت وار، ضبط کنند. ویدیوهایی که بصورت بتامکس ضبط میشد؛ به طور قابل ملاحظهای کیفیت بهتری داشتند اما چیزی که بعدها مشخص شد این بود که افراد به قابلیت ضبط طولانی تر و دسترسی راحت تر بیشتر از کیفیت تصویر اهمیت میدهند. بتامکس تنها قادر به ضبط فیلم برای یک ساعت بود بدین جهت وی اچ اس طرفداران بیشتری داشت. آن چیزی که میتوانست طراحی بتامکس را در جهت درست هدایت کند؛ یک کشف محصول دقیقتر بود.
فعالیتهای متداول در فاز کشف محصول:
- -آشناشدن با فیچرهای درخواستی مشتریان
- – آنالیز معیارهای فانل ها
- -مصاحبه با مشتریان
- -تست مفهومی ماکتها
- – بررسی و بحث در خصوص استراتژی های بلند مدت
- – شناسایی رقبا
- – آنالیز بازار
- – تشکیل جلسات طوفان فکری
- – اجرای اسپرینت های طراحی
کشف محصول یک ابزار جادویی برای خلق محصولاتی موفق، با اطمینان بالا است. بدون کشف محصول، شما فقط امیدوارید که اولین ایده ای که به ذهنتان میرسد؛ یا چیزی که مدیر اجرایی از شما خواسته بسازید؛تا شاید آن ایده احتمالی راه حل مناسبی برای مشکل مشتری باشد.
2- تعریف محصول
فرض کنید شما زمان زیادی را برای کشف یک محصول صرف کرده باشید و افراد تیمتان ملاقات های زیادی با مشتریان داشته اند. همه احساس خوبی درباره مشکلات مشتری دارند. هنگامی که با طراح شروع به کار بر روی سولوشن تعیین شده، میکنید؛ اگرچه اختلاف نظرهایی وجود دارد اما طراح شما راه حل زیبایی پیدا میکند که شش ماه طول میکشد تا ساخته شود و اصرار دارد حذف هر مورد به این معناست که شما به مشکل مشتری اهمیت نمیدهید. تا اینجا خوب پیش رفتیم ،اما اگر دقت کنید مشکلی در روند هست، طراح شما میخواهد یک طرح را در نصف سال با ریز جزئیاتی که شما نمیدانید، پیاده سازی کند و این فاجعه است !
چه چیزی اشتباه شده است؟
اشتباه این بود که شما در حین فاز تعریف کردن مسئله به اندازه ی کافی دقیق و واضح نبودید. شما توازن بین محدوده سولوشن و اینکه چه چیزی موفقیت تعریف می شود را درک نکرده اید. ممکن است شما درنظر داشتید در اولین نسخه با رسیدگی به بخش کوچکی از سولوشن شروع کنید اما طراحتان آن را نمی دانست.
فاز تعریف کردن سولوشن، زمانی ست که شما صورت مسئله را بصورت محدود و به هدف سادگی برای اعضای تیم، مطرح میکنید، در فاز اولیه تنها هدف شما شروع کار با اعضای تیم محصول است.ممکن است در این حین یکسری فرضیات مطرح شود، توجه داشته باشید که این فرضیات فقط یکسری راه حل برای پیشبرد کار است نه راه حل اصلی که به دنبال آن هستید. در فاز ثانویه این مرحله، شما نتایج کوچکی که از لانچ های اولیه گرفتید را مطرح میکنید و هدف نهایی از خلق این محصول را عنوان میکنید. در طی چنین فرآیندی است که شما میتوانید سولوشن را به خوبی مطرح کرده و ابهامات هم تیمی هارا به حداقل برسانید. |
فعالیت های رایج در مرحله تعریف، عبارتند از:
- – الویتبندی مشکلاتی که در مرحله کشف محصول یافت شدند.
- – انتخاب مشتری هدف
- – تعیین ماتریس موفقیت
- – خلق تصویری از محصول
- – پیشنهاد یک نقشه راه پیشرفته
- – تهیه پیش نویس جدول زمانی اولیه
نقطه اوج مرحله تعریف، اغلب نوعی بازنگری است که در آن تیم مجوز کار را میگیرد و افراد به تیم منصوب می شوند.
3- طراحی محصول
تصور کنید تیم شما آماده شروع کار برروی مشکل تعریف شده ی دریافت عکسهای کاربران در فرآیند ثبت نام است و طراح شما به سرعت راه حلی را ترسیم میکند. طرح، خوب به نظر میرسد پس شما دستور شروع کار را میدهید و تیم آن را میسازد. متاسفانه مشتریان از جریان کار گیج میشوند و به پشتیبانی اطلاع میدهند. آنگاه متوجه میشوید رویکرد متفاوتی لازم است و همه چیز را بازنویسی میکنید. چه چیزی اشتباه شد؟
در این سناریو اشتباه این بود که شما راه حلهای متعدد و نمونه های اولیه و تست آلفا برای لانچ این فیچر را در نظر نگرفتید.
مرحله طراحی فقط قرار دادن ایده ها در قالب یک تصویر نیست بلکه شامل تفکر گسترده و اعتبارسنجی ایده هایتان به کمک افراد واقعی نیز میباشد. این شامل تجربه کاربر (به عنوان مثال، ماکت و نمونه های اولیه بصری) و راه حل فنی (اسناد طراحی و نمونه های اولیه فنی) میشود. |
وظایف متداول در مرحله طراحی عبارتند از:
- نوشتن شیت اسپسیفیکیشن
- تصمیم گیری در مورد اینکه چه عملکردی مورد قبول هست یا نیست
- مذاکره در مورد وابستگی ها با تیمهای دیگر
- وایتبردینگ با طراحان و مهندسان
- ارائه بازخورد در مورد طراحی
- اجرای مطالعات کاربردپذیری
فعالیتهای طراحی معمولاً کمی قبل از مرحله توسعه شروع میشوند اما در پروژههای بزرگتر، این فعالیتها همپوشانی زیادی دارند. برای مثال، مهندسان ممکن است بخشی از راهحل را اجرا کنند در حالی که طراحان به کار بر روی بخش دیگری ادامه میدهد. یا مهندسان از روی طرح اولیه، نمونه اولیه میسازند و سپس همراه با طراحان کار میکنند تا بفهمند که طرح چگونه باید انجام شود و به نظر بیاید.
4- توسعه محصول
توسعه جایی است که شما ایده ها را به کدهای کاری تبدیل میکنید. بسته به تیم، ممکن است مدیر محصول یا مدیر نرم افزار مسئولیت های زیادی را در این مرحله به عهده داشته باشد. در هر دو حالت، هنگامی که اتفاق غیرمنتظره ای به صورت اجتناب ناپذیر بیافتد این مدیرمحصول است که باید آنها را مدیریت کند تا تیم را در مسیر خود نگه دارد.
وظایف رایج در مرحله توسعه عبارتند از:
- نوشتن استوری و یا تیکت هایی برای بخش مهندسی
- تعیین معیارهایی برای استفاده و اندازه گیری
- رده بندی کردن اشکالات
- چک کردن دائم هم تیمی ها برای رفع مشکلات آنها
- بررسی هر قسمت در حال ساخت و ارائه بازخورد
- به روز نگه داشتن ذینفعان و تایید کنندگان
هرچه بتوانید نسبت به تیم خود مسئولیت پذیر تر باشید، آنها سریعتر می توانند محصول موردنظرتان را بسازند.
5- تحویل محصول
تحویل جایی است که راه حل را به کاربران ارائه میکنید. برخی از تغییرات بی سر و صدا و بدون هیاهو اتفاق میافتد. در حالیکه باقی تغییرات یک کمپین کامل برای ورود به بازار دارند.
بسیاری از موارد ممکن است در حین تحویل محصول به کاربر، اشتباه پیش بروند و این وظیفه ی مدیر محصول است که از رخ ندادن این مشکلات، اطمینان حاصل کند. شما نمیخواهید محصول شما باگ داشته باشد و در روز راه اندازی سرورها از کار بیافتند؛ شما نمی خواهید تیم پشتیبانی و فروش را با تغییراتی که نمیتوانند آن را برای مشتریان توضیح دهند؛ شگفت زده کنید. و شما نمیخواهید یک ایمیل به هزاران نفر ارسال کنید و به آنها بگوید برنامه ای را دانلود کنند که هنوز در فروشگاه برنامه موجود نیست (این اتفاق برایمان افتاده است ! )
وظایف رایج در مرحله تحویل عبارتند از:
- راهاندازی مراحل اعتبارسنجی مانند آزمایش داخلی، آزمایش بتا، تستهای A/B و تستهای پایداری
- سازماندهی فرآیند تضمین کیفیت (QA)
- همکاری با شرکای راه اندازی برای اطمینان از آماده بودن همه چیز برای راه اندازی (از جمله جمع آوری تاییدیه ها)
- انجام بازاریابی در برنامه رفتن به بازار
- آموزش فروشندگان و پشتیبانی مشتری
- با تیم جشن پیروزی را گرفتن.
تحویل محصول مستلزم هماهنگی و کاهش ریسک است . راهاندازی های موفقیتآمیز یک همکاری میان محصول , زیرساختار , بازاریابی , عملیات و بسیاری از بخشهای دیگر است .
6- گزارش گیری از وضعیت محصول
در حالی که بسیاری از مردم مشتاق به خرید محصول جدید که به بازار عرضه شده هستند؛ هنوز چیزی تمام نشده است.بعد از راه اندازی ، این نکته مهم است که تا جای امکان فیدبک های موجود در بازار را جمع آوری کنید. عموما، بینش هایی که از این گزارش گیری به دست می آورید زمینه ای برای خلق محصول بعدیتان میشود.
کارهای معمول در طول فاز کسب اطلاعات عبارتند از:
- اجرای یک بازنگری در مورد آنچه که خوب پیش رفت و آنچه که خوب پیش نرفت
- تحلیل معیارهای راه اندازی
- خواندن بازخوردهای مشتری درباره راه اندازی
- اولویتبندی ” پیگیری سریع ” براساس بازخورد مشتری
- ارزیابی موفقیت لانچ محصول
- اشتراک گذاری نتایج راهاندازی با شرکت
- برنامهریزی برای دور بعدی
زمان و انرژی که برای کسب اطلاعات صرف میکنید به شما کمک میکند که به عنوان یک مدیر محصول رشد کنید و اعتبار خود را بسازید .
سایر فعالیت ها
علاوه بر توسعه محصولات , انتظار میرود که مدیران محصول نیز در رشد شخصی خود سرمایهگذاری کنند و به بقیه اعضای تیم و شرکت کمک کنند .
این وظایف ممکن است شامل موارد زیر باشند :
- مصاحبه با نامزدها
- ارائه مشاوره به سایر مدیران محصول
- نوشتن بازخورد با کیفیت بالا
- مشارکت در فرآیندهای شرکت مانند تنظیم هدف و گزارشهای وضعیت
- بازبینی جزئیات از سایر مدیران محصول
- پاسخ به سوالات پیش آمده از تیمهای دیگر
- ارائه به مشتریان مهم
- دیدار منظم با مشتریان
- به اشتراک گذاشتن بهترین روشها و درسهای آموخته شده
- اجرای فرایندهایی در سطح شرکت
- ارائه محصول در همه جوانب در نظر گرفته شده
- شرکت در مباحثات استراتژیک
- حضور در کنفرانسهای صنعتی
- به روز بودن با بهترین روش های مدیریت محصول
چگونه یک مدیر محصول خوب بشوم ؟
مدیران محصول عالی آنهایی هستند که محصولات عالی را به طور قابلاطمینان خلق میکنند . در ابتدای کار شما میتوانید اعتبار خود را برای توسعه مهارتها و نشان دادن پتانسیل خود کسب کنید ، اما در نهایت ، عملکرد شما با تاثیر محصولات شما اندازهگیری خواهد شد .
خوشبختانه ، برای تولید محصولات عالی ، نیاز نیست که شما یک نابغه خلاق باشید که موقع دوش گرفتن مورد الهام قرار بگیرید.
بسیاری از چارچوبها و بهترین روشها وجود دارند که شانس شما برای تولید یک محصول موفق را بهبود خواهند داد . این چارچوبها , شما را به یک مدیر محصول عالی تبدیل نمی کند و یا تضمین نخواهد کرد که محصولات شما هرگز شکست نخواهند خورد , اما آنها به شما کمک خواهند کرد تا از شایعترین مشکلات اجتناب کنید و ساختاری برای شروع آزمایش , بازتاب و بهبود پیدا کنید . |
تبدیل شدن به یک مدیر محصول بزرگ نیازمند سالها ممارست و تجربه میباشد.
در ابتدا ، ممکن است احساس کنید که چارچوبها و روش های زیادی وجود دارند که تشخیص آن برای شما سخت خواهد بود که کدامیک در چه زمانی مفید میباشد . ممکن است در مراحل اولیه برای پیدا کردن الگوی مناسب و یا استفاده از بهترین روش اجایل ، گرفتار شوید . زمان زیادی طول میکشد تا تیمتان را راه بیندازید چون شما هیچ بینشی در رابطه با اینکه کدام مراحل را میتوان نادیده گرفت ندارید ، و یا اینکه با چه سرعتی افراد را یک برنامه به کار بگیرید . شما در بخشهای بعدی توسعه کمی مشکل خواهید داشت درست درزمانی که تثبیت آن ها سخت تر است . گاهی ، رهبری محصول در بعضی مراحل در تنگنا و سختی قرار خواهد گرفت و نیازمند تغییرات گسترده خواهد بود .
ممکن است شما بخشی از مشکل مشتری را درک نکرده و یا بخش اجرا را خراب کرده باشید که موجب از دست دادن اهداف از پیش تعیین شده آن میشود .
در طول زمان ، شما نمایه های ذهنی قوی ایجاد خواهید کرد که به شما کمک میکند به سرعت روش صحیح را برای هر مساله مشخص شناسایی کنید .
شما متوجه خواهید شد که کار مدیریت محصول برای هر ویژگی زمان بسیار کمتری نیاز خواهد داشت هنگامی که بتوانید کلید حل مشکلات را بدست آورید در آن صورت به تکرارهای کمتری نیاز خواهید داشت . شما بزودی متوجه مشکلاتی خواهید شد ، سعی کنید تا ارزش گذاری ایده ها را یاد بگیرید تا بتوانید از آن ها برای بهبود کیفیت و سرعت لانچ محصولاتتان استفاده کنید . شما به طور دقیق پیشبینی خواهید کرد که رهبر محصول به چه چیز هایی اهمیت میدهد و یاد میگیرید چطور زودتر کار خود را به اجرا دربیارید تا از کار بیهوده اجتناب کنید . شما در پیدا کردن بطن مشکلات مشتری و اجرای آسان آنها بهتر خواهید شد و اهداف راهاندازی تان به ثمر خواهد نشست.
سپس ، زمانی که احساس میکنید که میتوانید ویژگیهایی را با چشمهای بسته خود راهاندازی کنید, نقش شما تغییر خواهد کرد و دوباره یک مبتدی خواهید شد. |
از شما انتظار خواهد رفت که زیر بار مسئولیتهای استراتژیک بیشتری بروید .اینطور در نظر بگیرید که شما بایستی آینده رمز ارز اتریوم را در مقابل تتر، پیش بینی کنید و اینجاست که تجربه شما و تحلیل های استراتژیک گذشته شما پا به میدان گذاشته و به حل این مشکل میپردازند.دقت داشته باشید که ممکن است مجبور شوید چندین پروژه را به صورت موازی پیش ببرید و از طرفی کاربران تشنه محصولات جدید شما هستند و در اینجاست که بعد مدیریتی چند وجهی شما خودنمایی کرده و موجب حل این مشکلات میشود.
شما زمانی میتوانید از پس دوره مقرر بر بیایید که با ابهامات ایجاد شده ، مسائل پیچیده ، و موازنه کاری راحت باشید. شما استراتژی کمپانی را خواهید فهمید و استراتژی محصول را از آن بدست خواهید آورد.پروژه ها زمان کمتری از شما خواهند گرفت زمانی که یاد بگیرید توانایی های اعضای تیم خود را ارتقا دهید در اینجاست که اعتماد بدست خواهید آورد تا بتوانید از میانبر ها استفاده کنید.صاحبان سهام احساس خواهند کرد که شما آنها را درک میکنید پس آن ها با مشکلی با موازی کار کردن شما میان کار های مختلف نخواهند داشت . شما ضمیر خود را از معادله حذف خواهید کرد ، و با ارسال اثرتان تحت استانداردهای کیفیت معمول خود خرسند میشوید تا زمان بیشتری برای استراتژی و دیدگاه ایجاد کنید . تشخیص خواهید داد که چه کاری نیاز است تا انجام شود تا تاثیر قابلتوجهی ایجاد شود ، و مکالمات را در بهترین مسیر دنبال خواهید کرد .به تدریج، در این بازه زمانی شما احساس میکنید که یک مدیر محصول عالی هستید.
میتوانید در آرامش از موفقیت خود لذت ببرید و یا برای رسیدن به نقش رهبری تلاش کنید. موفق باشید!
0 دیدگاه